با اولین معلم زن بستک آشنا شویم
مدتها در این فکر بودیم که اولین معلم زن بستکی چه کسی است با وجود پرسش زیاد از گوشه و کنار پاسخ مستندی به دست نیاوردیم لذا با آموزش و پرورش تماس گرفتیم و از مسئولین محترم آن اداره تقاضای همکاری نموده و بالاخره از میان انبوه پرونده های قدیمی پاسخ خود را یافتیم از آنجایی که ایشان هم اکنون ساکن شیراز میباشند منتظر شدیم تا به بستک تشریف بیاورند سرانجام به خانه فرزندشان رفته و با ایشان گفت و گو کردیم*
  • کد خبر: ۲۳۸
  • | تعداد بازدید: ۸۹۲
  • ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۹:۴۸


مدتها در این فکر بودیم که اولین معلم زن بستکی چه کسی است با وجود پرسش زیاد از گوشه و کنار پاسخ مستندی به دست نیاوردیم لذا با آموزش و پرورش تماس گرفتیم و از مسئولین محترم آن اداره تقاضای همکاری نموده و بالاخره از میان انبوه پرونده های قدیمی پاسخ خود را یافتیم از آنجایی که ایشان هم اکنون ساکن شیراز میباشند منتظر شدیم تا به بستک تشریف بیاورند سرانجام به خانه فرزندشان رفته و با ایشان گفت و گو کردیم

لطفاً بیوگرافی خودتان را شرح دهید

*من ماه سلطان درخشان متولد ۱۳۲۴ آبادان میباشم .پدرم بستکی و مادرم اهل پارسیان است به علت شغل پدرم ساکن آبادان بودیم تا اینکه سال ۱۳۴۲ به بستک آمدیم در حال حاضر ساکن شیراز هستم و دارای چهار فرزند می باشم تا سال ۱۳۵۹ در زمان جنگ ایران و عراق به مدت دو سال یعنی سالهای ۶۳ و ۶۲ ساکن بستک شدم و سپس به شیراز رفتم.

میزان تحصیلات شما چقدر است و در کجا تحصیل کرده اید

*تا سال هشتم نظام قدیم  درآبادان درس خوانده‌ام

در چه سالی کارتان را شروع نموده اید؟
*سال ۱۳۴۲ شروع به کار کردم و سه سال در خدمت مردم عزیز بستک بودم

شروع کار شما به چه صورت بود؟

*وقتی وارد بستک شدم شهردار وقت آقای عباسی و رئیس اموزش و پرورش آقای اقتداری آقای نظام الدین خان بنی عباسی کارمند آموزش و پرورش هر سه از طریق پدرم پیشنهاد کار در اموزش و پرورش به من دادند که البته قبل از آن پیشنهاد کار در بیمارستان هم داده بودند و چون به کار در آموزش و پرورش علاقه بیشتری داشتم پیشنهاد معلمی را پذیرفتم.

در چند سالگی کارتان را شروع کردید و چرا به تحصیل خودتان ادامه ندادید؟

*در سن ۱۵ سالگی کار را شروع کردم در حالی که هشت سال درس خوانده بودم و چون پدرم محل کارش از آبادان به بستک تغییر کرد به بستک آمده و دیگر درسم را ادامه ندادم.

با وجود اینکه سن‌تان کم بود کارتان چطور بود؟

*علیرغم اینکه در سن کم کارم را شروع کردم همه از کارم راضی بودند و چون از لحاظ سنی با دانش آموزان تفاوت چندانی نداشتم با هم سازگاری بیشتری داشتیم

مشوق شما در انتخاب شغل معلمی چه کسی بود؟

*اول از همه پدرم و بعد آقای بنی عباسی آقای عباسی و آقای روستا

روز اول شروع کارتان چه احساسی داشتید؟

*یادمه خیلی ذوق کردم بودم خصوصاً وقتی همه بچه ها دور و برم جمع شده بودند و می گفتند خانم.... خانم... این برایم خوشایند بود.

آیا دانش آموزان زیادی داشتید و در چه پایه ای تدریس می میکردید؟

*بله دانش‌آموزان نسبتاً زیادی داشتند و من سال اول پایه اول و دوم تدریس کردم و سال دوم پایه سوم و چهارم

اسامی دانش آموزان تان را به خاطر دارید؟

*خانم ها لایقه بنی عباسی ،هادیه بنی عباسی، مرضیه عباسی، ملیحه عباسی، فاطمه شاعرزاده، فاطمه حیات شاعر زاده فریده، دانشگر، فاطمه گل بهادر، ناهید روستا، مکیه مکاریان و مریم مقیمی.

از بین همکاران تان چه کسی را به خاطر دارید؟

*خانم شاهرخی مدیر مدرسه بود آقای عسکری همسر خانم شاهرخی که هردو تهرانی بودند و خانم سپهری از فسا خانم باغینی پور با خانم حسینی که هردو کرمانی بودند و خانم زینب و توفیقی که بستکی بود همه همکارانم به جز خانم توفیقی که بست کی بود در مدرسه اتاقی داشتند که در آن زندگی می کردند.

حقوقتان چقدر بود؟

*حقوق من به صورت و روزمزد پرداخت می‌شد روزی ۱۰ تومان کسر جمعه‌ها ماهی ۲۶۰ تومان می‌شد

با اولین حقوق تان چه کار کردید؟
*با اولین حقوقم سفارش دادم یک انگشتر از مکه برام بیاورند که طرح کعبه روی آن بود



وضعیت درس بچه ها در آن زمان چگونه بود؟
*بچه ها تمام تلاش و خودشان را می کردند و درسشان را می خواندند

آیا به منظور بازرسی از کار معلمین کسی به مدرسه می آمد؟

*بله هر چند روزی یکبار است سرزده به همراه رئیس آموزش و پرورش به مدرسه می آمدند و از درس بچه ها می پرسیدند و علاوه بر آن سر کلاس ها می رفتند از خود دانش آموزان سوال می کردند نظارت در آن زمان به طور مستمر و خیلی زیاد بود

در کودکی دوست داشتید چه کاره شوید؟

*در زمان کودکی من کسی به کار کردن بیرون از منزل فکر نمی کرد ولی همیشه دلم یه چیز خوب میخواست

آیا خاطره‌ای از دانش آموزانتان بیاد دارید؟

*بله ،یکی از دانش آموزان به نام ملیحه بنی عباسی هر وقت از تو درس می پرسیدم تند و سریع جواب میداد

یک خاطره از زمان کار و تان بگویید.

*یادمه در مدرسه یک اتاقی بود که با آن خجه(هیزم) میگفتند و بچه ها همه می گفتند آن اتاق جن داره من به همراه دانش آموزان از آن ترسیدیم و هیچ وقت نزدیکش نمی شدیم.

از فرزندانتان بگویید...

*چهار فرزند دارم پریسا تجویدی که در آزمایشگاه بیمارستان بستک مشغول به کار است ،پیمان تجویدی که در تهران پزشک است، پیام که شغل آزاد دارد و پویا که در رشته فناوری اطلاعات دانشگاه شیراز تحصیل می کند.

آیا به فرزندانتان پیشنهاد شغل معلمی داده‌اید؟

*نه من آنها را آزاد گذاشتم تا در هر رشته ای که دوست دارند ادامه تحصیل دهند و کار مورد نظر خود را خودشان انتخاب کنند

چرا به کار تدریس ادامه نداده اید؟

*راستش من کارم را دوست داشتم اما بعد از سه سال تدریس ازدواج کردم و ساکن آبادان شدم البته نامه های زیادی برام فرستادند و پیشنهاد ادامه کار را دادند اما من متاسفانه نتوانستم جوابگوی آنها باشم

چه چیزی در زندگی تان اهمیت زیادی دارد؟

*از همه مهمتر رضایت خداوند سلامتی خانواده و مردم عزیزم

چه پیامی برای دانش آموزان دارید؟

*ارزش وقت را بدانند و بداند که درس خواندن تنها ملاک نیست بلکه باید از لحاظ اجتماعی و فرهنگی نیز رشد نمایند تا بتوانند در اجتماع ترقی کنند.





*این گفتگو توسط کمیته فرهنگی خواهران مجتمع دینی بستک انجام شده و قبلا در شماره بیست و پنجم ماهنامه مروارید مهر در سال78منتشر شده است.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: