گردآوری : یوسف دیوانی
ما مس بودیم، او ما را طلا کرد، او کیمیا بود،او اکسیر بود ،ما زندگی معمولی داشتیم او خمودگی را تبدیل به تحرک و تپش کرد و انسان ساخت...
۱. انس با قرآن کریم؛۲. اعلم بودن نسبت به فقها و علمای زمان و جامعیت در فقاهت، فلسفه، عرفان، اصول و آگاهیهای سیاسی و اجتماعی و مظهر نوآوری علمی در فقه و اصول و فلسفه و اخلاق؛۳. توجه به اهمیت اخلاق و تهذیب نفس. امام خطاب به روحانیون فرمودند: «اگر ما مهذّب باشیم خواهیم توانست هستی خود را در خدمت اسلام و نظام اسلامی قرار دهیم. ولی اگر مهذّب نباشیم آنچه که داریم در خدمت قرار نخواهد گرفت و چه بسا که در جهت عکس هم قرار گیرد.»؛۴. مداومت بر نماز و ذکر تا آخرین لحظات عمر؛۵. جامعیت صفات و ویژگیهای ممتاز: «بسیار عاقل، دوراندیش، حکیم، آدمشناس، تیزبین، حلیم، متین، آیندهنگر»؛۶. مؤانست و مداومت بر ادعیه خصوصاً دعای کمیل و مناجات شعبانیه؛ «یک بار از ایشان سؤال کردم که در میان دعاهای معروف، به کدامیک از آنها بیشتر اُنس یا اعتقاد دارید؟ ایشان بعد از تأمّلی فرمودند: «دعای کمیل و مناجات شعبانیه». وقتی که شما به این دو دعا مراجعه میکنید... در این دو دعا و مناجات، حالت استغفار و انابه و استغاثه و تضرّع به پروردگار را به شکل عاشقانهی آن مشاهده میکنید»(1368/12/10)۷. صراحت و شجاعت در اعلام مواضع و اجتناب از ملاحظهکاری و رودربایستی؛۸. رعایت سادگی در عین توجه به آراستگی ظاهری (نعلینهای همیشه واکسزده و تمیز و مرتب بودن همیشگیِ عمامه و لباسها)؛۹. نظم و انضباط، رعایت دقیق برنامهها و نظم امور روزمره؛۱۰. التزام به ورزش روزانه. روزی ۳ بار هربار ۲۰ دقیقه. راه رفتن در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی؛۱۱. تدیّن و تقوا از دوران جوانی؛۱۲. آزاداندیشی و اعتقاد به اجتهاد مستمر و پویا با التزام به مبانی و روش فقه سنتی؛۱۳. تکامل مدام، حرکت و رشد مداوم. «در ده سال پس از پیروزی انقلاب تا ارتحال ایشان هر سال ماه رمضان ملاقاتها را تعطیل میکردند، بعد از ماه رمضان که به حضورشان میرسیدیم بهطور محسوس معلوم بود ایشان در این یک ماه نورانیتر شدهاند. یعنی در آن سن بین هشتاد تا نود سالگی هم تقید به عبادات، آثار خود را در ایشان بهوضوح آشکار میکرد.»؛۱۴. ابتکار عمل حتی در سنین بالای هشتاد سالگی در تصمیمات و هدایت انقلاب و نظام؛۱۵. اعتقاد راسخ و عملی به پیروزی خون بر شمشمیر؛۱۶. اعتماد و اعتقاد حقیقی و صادقانه به مردم؛۱۷. اصرار و پافشاری در اعلام و پیگیری آرمانها؛ «آرمانهای بزرگی که امام رحمهاللهعلیه بیان میکردند، عبارت بود از: مبارزه با استکبار جهانی، حفظ اعتدال قاطع در خط «نه شرقی و نه غربی»، اصرار فراوان بر استقلال حقیقی و همه جانبهی ملّت ـ خودکفایی به معنای کامل ـ پافشاری فراوان و تمام نشدنی بر حفظ اصول دینی و شرع و فقه اسلامی، ایجاد وحدت و همبستگی، توجه به ملّتهای مسلمان و مظلوم دنیا، عزّت بخشیدن به اسلام و ملّتهای اسلامی و مرعوب نشدن در مقابل قدرتهای جهانی، ایجاد قسط و عدل در جامعهی اسلامی، حمایت بی دریغ و همیشگی از مستضعفان و محرومان و قشرهای پایین جامعه و لزوم پرداختن به آنها. همهی ما شاهد بودیم که امام در این خطوط، مصرّانه و بدون تعلّل، حرکتش را ادامه داد. ما باید راه و اعمال صالح و حرکت مداوم او را دنبال کنیم.»(1368/3/16)۱۸. اقدام و عمل بر اساس تکلیف و وظیفه. امام خمینی رحمهاللهعلیه: «هر وقتی که من هر چیزی را احساس کردم وظیفه است آن را انجام دادم خدای متعال خودش جور آورد، یعنی خاصیت من کان لله کان الله له همین است.»؛۱۹. پیروزی یعنی عمل به تکلیف، زیرا موفقیت در ادای تکلیف است نه لزوماً به نتیجه رسیدن اقدامی که بر اساس تکلیف صورت گرفته است؛۲۰. راهنمایی ملت و مسئولین بر اساس تحلیل سیاسی؛ «خاطرهای یادم آمد ... اما به من گفتند که ما چندتا تفنگ داریم؛ تفنگ، تفنگ انفرادی چندتا داریم؟ این را شما تحقیق کنید به من بگویید ... من رفتم خدمت امام گفتم که آقا این فهرست این تفنگهاست. این قدر در نیروی زمینی است، این قدر در نیروی هوایی است، و... خواندم برای امام، امام یک تأمّلی کردند و یک نگاهی کردند و با یک لحن بسیار خاطرجمعی گفتند خیلی بیش از اینهاست، خیلی بیش از اینهاست من تعجب کردم که امام چطور با نفس گرم میگویند خیلی بیش از اینهاست، بعد امام از حرف تفنگ خارج شدند گفتند که این را بدانید اسلحه و مهمّاتی که در این کشور ذخیره شده از پیش، برای مقابلهی با قدرتی مثل روسیه تعبیه شده. خیلی بیش از این حرفها ما سلاح و مهمّات داریم بروید بگردید پیدا کنید.»(مصاحبه با روزنامهی جمهوری اسلامی و پیام انقلاب در سالگرد جنگ تحمیلی(1362/6/16))۲۱. حضور بهموقع در تمامی صحنهها و با توجه به حکم و تکلیف زمان؛در واقعه سینما رکس تا برخی روحانیون و مبارزان به جمعبندی و تهیهی متن برسند اعلامیه امام منتشر شد.۲۲. امیدبخشی امام به جامعه حتی در سختترین شرایط یعنی امیدواری مبتنی بر ایمان از جمله پس از حمله دژخیمان رژیم طاغوتی پهلوی به مدرسهی فیضیه و کشتار و سرکوب طلاب، ظرف چند دقیقه با صحبتهای امام دلها برافروخته شد از نور امید، امام فرمودند: «اینها میروند شما میمانید، ایستادگی کنید، اینها باطلند»؛۲۳. رؤیت دست قدرت و هدایت الهی در امور. «روزی در ماجرا و حادثهای از امام پرسیدم چطور شد که شما به این فکر افتادید و چنین تصمیمی گرفتید؟» ایشان گفتند: «من از اول انقلاب تا حالا احساس میکنم یک قدرتی دارد ما را هدایت میکند و به ما کمک میکند.»؛۲۴. ایستادگی بر موضع حق حتی در شرایط محدودیت «ایستادگی باشکوه تنهایی یک تک درخت در کویر لم یزرع که بر طوفانها و شنها و آفتابهای داغ و سوزان و تشنگیها و بیآبیها پیروز میشود و فضا را سرسبز و معطر میکند»؛۲۵. رابطهی عشق میان ملت و امام، عشق طبیعی نه احساسی قراردادی و تحمیلی و موقتی؛۲۶. اعتقاد به معیار حقانیت در صورت مخالفت دشمنان اسلام و انقلاب؛۲۷. ایمان و باور به نقش روحانیون در بصیرتبخشی و هدایت و بسیج مردم؛۲۸. صراحت و قاطعیت؛ «در مقابل دنیا ما نباید دچار رودربایستی بشویم؛ این یک واقعیت است ... ما به دنیا بگوئیم که ما آن آزادی و بیبندوباریای را که دنیا امروز برای زن و مرد قبول کرده است قبول نمیکنیم، خجالت نکشیم. ما به دنیا بگوئیم که شیوهی حکومت کردن و شیوهی اقتصاد را ـ که چه در شرق و چه در غرب هر کدام به نحوی رائج است ـ قبول نداریم، شرممان نیاید ـ و متأسفانه بعضی از رجال سیاستمدار ما این اصل را در نظر نمیگیرند؛ گویا که از مردم دنیا و چهرههای دنیا خجالت میکشند ـ همچنانی که امام این امّت خجالت نکشید، صاف و صریح حرفش را زد»سخنرانی با عنوان مفاهیم اسلامی(سخنرانی با عنوان مفاهیم اسلامی (1359/4/27))۲۹. مد نظر قرار دادن آیهی ۴۶ سوره سبأ «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَة أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی وَ فُرادی»؛۳۰. پناهی برای تکیه مسئولان در سختیها و مشکلات؛ «در دوران مسئولیت ممتدی که از روزهای اوّل انقلاب داشتم، بارها به یاد این جملهی امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام میافتادم که میفرماید: «اذا اشتدّ بنا الحراق التجینا برسولالله» امیرالمومنین میفرمایند: وقتی در جنگها کار بر ما سخت میشد و احساس میکردیم که در مقابل حادثه ضعیفیم، به رسول خدا پناه میبردیم. وقتی این جملهی امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه به یادم میآمد، میدیدم بر وضع ما نیز صادق است. مکرّر اتفاق افتاد که سر قضایای مختلف، با برادران مسؤول مینشستیم و فکرهایمان را تبادل میکردیم و مشکل را در مجموعهیی میگذاشتیم و خدمت امام رحمهاللهعلیه میبردیم و او بود که با نظر صائب و ارادهی قوی و ایمان و توکّل بینظیر خود، مشکل را حل میکرد. خدا شاهد است که در مدت عمر خود، کسی را در این حد از توکّل و حسنظن به خدا ندیده و نشنیدهام. او، مشکل را حل و گره را باز میکرد.»(1368/5/12)۳۱. حمایت و پشتیبانی از دولتها و قوای نظام؛ «میفرمودند که وقتی دشمن از انسان تعریف کند و دشمنی نکند، انسان در خودش شک میکند. وقتی بدگویی میکند و فشار میآورد، انسان خوشحال میشود و اطمینان پیدا میکند که راه درست است ... لذا امام در تمام مدّت دهساله، اصرار داشتند که مردم باید از دولت و مسئولان دولتی و قوّهی مجریه و قوّهی قضاییه حمایت کنند. این، به معنای آن نبود که قوّهی قضاییه یا قوهی مجریه یا مسؤولان دولتیِ آن روز، هیچ خطا و یا اشتباهی نداشتند. خیر، هیچ انسانی خالی از خطا نیست. این، به معنای آن بود که وقتی خط و راه درست است و حکومت در جهت صحیح حرکت میکند، دشمن فشار میآورد و بنابراین، آحاد مردم به حمایت و پشتیبانی از کسانی که این کاروان عظیم را پیش میبرند و هدایت و پشتیبانی میکنند، مؤظّفند.»(1368/7/12)۳۲. مأیوس نشدن و تفسیر غیرمأیوس کننده از حوادث ناگوار؛ «در سختترین اوقاتی که در جنگ به ما ضربه وارد میشد، امام با آن دل بزرگ و با آن ناصیهی منوّر الهی امید میداد. در ماجرایی ضربهی سختی خوردیم. خدمت امام آمدند و گفتند که ما شکست خوردهایم. فرمود: شکست نبود، عدمالفتح بود. عدمالفتح، یعنی پیروز نشدیم. ... حاج احمد آقا رحمهالله علیه، نقل میکردند که در یکی از قضایا و حوادث مهمّ کشور در زمان امام رضوانالله علیه، من وقتی ماجرا را به امام خبر دادم، منتظر بودم که ایشان مثلاً تکانی بخورند، امّا ایشان تأمّلی کردند و گفتند: تقارب آجال شده.» (چهارمین مجمع بزرگ فرماندهان و مسؤولان دفاتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی(1370/9/27) و دیدار اعضای بیت حضرت امام رضوانالله علیه (1374/1/14))۳۳. خسته نشدن و پرهیز دادن مسئولین از تظاهر به خستگی؛ «در زمان امام رضوانالله تعالی علیه که خدمت ایشان میرسیدیم، بعضی را میدیدم که میگفتند: «آقا، ما خسته شدیم. ـ برای بنده هم در چند مورد اّتفاق افتاد ـ میخواهیم مثلاً اگر اجازه بدهید ...» ایشان میگفتند: «من از همهی شما اولی به خسته شدن هستم.» راست هم میگفتند.»(1371/6/29)۳۴. عدم ترس از شکوه ظاهری و مادی و اقتدار و امپراتوریهای مجهز استکبار؛ «من یادم نمیرود، آن زمان که جوانان لانه جاسوسی را گرفته بودند و جنجال بلند شده بود ... بخصوص که در داخل دولت موقّت هم جنجال عجیبی بود ـ معاشر بودیم دیگر ـ که آنها را چه کنیم؟ بعد که دوستان شرح دادند وضع این گونه است، رادیوها این طور گفته اند، آمریکا این طور گفته است و مسؤولین دولتی این طور میگویند، ایشان تأمّلی کردند و گفتند: از آمریکا میترسید؟! همینطور؛ یک سؤال واقعی! من دیدم واقعاً یک استفهام است؛ از آمریکا میترسید؟! گفتیم نه. گفتند: پس نگهشان دارید! حقیقتاً آدم احساس میکرد این مرد، خودش که از این شکوه ظاهری و مادّی و اقتدار و از این امپراتوری مجهّز به همه چیز، حقیقتاً ترسی ندارد، این حالتِ نترسی و به چیزی نگرفتن اقتدار مادّی دشمن را به دیگران نیز منتقل میکند!»(1378/1/28)۳۵. اعتقاد به اینکه روحانیت اسلام امروز افتخار میکند که لباس سربازی میپوشد و جزو لشکر امام زمان عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف است؛۳۶. کار افسانه مانند امامحافظ: وجود تو معمایی است حافظ که تحقیقش فسون است و فسانهمرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی پس از ارتحال حضرت امام فرمودند: امام یک افسانه بود؛۳۷. عرفان خاص امام: عرفانی ممزوج با دیانت و سیاس، نقطه مقابل عرفانهای دنیاگریز و انزواطلب، نقطه مقابل عرفانهای وابسته به جریانهای استعماری که قطبشان در کشورهای استکباری زندگی میکند. نقطه مقابل عرفانهای بیمسئولیت و تسامحگرا و بدون التزام به موازین شرعی و اباحهگرا. عرفان امام مبتنی بر شریعت و حکمت و ممزوج با حضور و تعهد سیاسی و اجتماعی بود؛۳۸. اتکا به خداوند مهمترین سخن و توصیه امام در وصیتنامهی سیاسی ـ الهی ایشان؛ «در آن لحظهیی که امام رحمهاللهعلیه ناراحتی قلبی پیدا کرده بودند، ما بشدّت نگران بودیم. وقتی که من رسیدم، ایشان انتظار و آمادگی برای بروز احتمالی حادثه را داشتند. بنابراین، مهمترین حرفی که در ذهن ایشان بود، قاعدتاً میباید در آن لحظهی حسّاس به ما میگفتند. ایشان گفتند: قوی باشید، احساس ضعف نکنید، به خدا متّکی باشید، «اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم» باشید، و اگر با هم بودید، هیچکس نمیتواند به ما شما آسیبی برساند. به نظر من، وصیت سیصفحهیی امام رحمهاللهعلیه میتواند در همین چند جمله خلاصه شود.»(1368/4/12)۳۹. غیر قابل توصیف بودن شخصیت و هویت امام؛۴۰. نقش کیمیاگری حضرت امام. کیمیا از دیرباز به شاخهای از علم اطلاق میشده که مس را به طلا تبدیل میکرد، به داروی جاودانگی نیز که کیمیاگران و برخی دانشمندان به دنبال جستجوی آن بودهاند اکسیر میگفتهاند. عرفا نیز لفظ کیمیا را برای نظر عنایت مراد که وجود مرید را خالص میسازد به کار بردهاند.لسانالغیب حافظ میگوید:آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بودکه گوشه چشمی به ما کنندو در غزل:ترسم که اشک در غم ما پردهدر شود وین راز سر به مهر به عالم ثمر شودمیگوید: از کیمیای مهر تو زر گشت خاک من آری به یُمن لطف شما خاک زر شودحضرت آیتاللهالعظمی خامنهای دربارهی امام چنین گفتهاند: «ما مس بودیم او ما را طلا کرد، او کیمیا بود، او اکسیر بود. ما زندگی معمولیای داشتیم، او خمودگیها را تبدیل به تحرک و تپش کرد و انسان ساخت»مقام معظم رهبری در بیان دیگری با اشاره به پیام امام به من این خبر را به اشتراک بگذارید: