گزارش از : رامین عبدیاردیوانی
  • کد خبر: ۷۸
  • | تعداد بازدید: ۶۳۵
  • ۱۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۱:۳۶



بندرکنگ نام شهری در غرب هرمزگان است،که همجوار و در کنار شهر بندرلنگه قرار گرفته است و درواقع بخشی از این شهرستان است.این شهر دارای بافت تاریخی و جاذبه‌های گردشگری زیادی است.درگذشته این شهر مکانی برای تجارت بود و لنج های تجاری بزرگی در کنگ پهلو می گرفتند و کالاهای زیادی را نیز برای داد و ستد و خرید و فروش به مقصد کشورهای حاشیه خلیج فارس و همچنین کشورهای آفریقایی میبردند که البته این کار به شکل کم رونق تر از گذشته هنوز کم و بیش ادامه دارد،و ازاین حیث کنگ ملاحان و ناخدایان زیادی را در دامان خود پرورانده است.

فرهنگ اعتقاد به رسم و رسوم و میراث فرهنگی در بندرکنگ بیش از سایر نقاط غرب هرمزگان به چشم می اید. علاقه به گردآوری و تشکیل موزه در کنگی ها وافر است. موزه ی بزرگتری در کنار بوم مسی در این شهر دایر است که خوشبختانه مورد توجه مردم و بازدیدکنندگان قرار می گیرد و این خود یک جادبه از صدها جاذبه ی کنگ است.

از جمله این ناخدایان علاقمند به میراث فرهنگی میتوان به ناخدا محمد ابراهیمی اشاره کرد ؛وی از بومیان شهر تاریخی کنگ است که قریب به چهل سال دریانورد بوده و دراین مدت جاشو بودن تا ملوانی و ناخدا شدن را تجربه کرده است.

نامبرده پس از اینکه ناخدایی را کنار گذاشت تجربیات و خاطرات قریب به چهار دهه فعالیت دریانوردی خود را در قالب یک موزه ی شخصی در منزل خود جمع آوری کرده و اقدام جالبی را در جهت تقویت بنیه ی گردشگری کنگ و همچنین ایجاد یک فضای و فرهنگی و تاریخی متناسب با سنت ها و اداب و رسوم مردم این خطه برای انتقال تجربیات و خاطرات خود به عموم انجام داده است.دراین موزه میتوان آلبوم های عکس قدیمی از بزرگان و مشاهیر این شهر،لنج های کوچک و وسایل های بسیار زیادی که در لنج کاربرد دارند ،بادگیرهای مختلف ،نقشه های قدیمی و...را مشاهده کرد،حال پرسشهایی را از این ناخدای زحمت کش انجام داده ایم و دقایقی را با ایشان همکلام شدیم

ناخدا محمد ابراهیم ابراهیمی هستم متولد ۱۳۲۵،ساکن کنگ هستم و همچنین آبا و اجداد مان هم کنگی بودند و در کنگ زندگی می کردند و موذن مسجد خالد بن ولید که نزدیک خانه ام نیز هست هستم و نزدیک به ۳۵سال است که در محله قزوینی بندرکنگ زندگی می کنم.

_ازچه زمانی اقدام به جمع آوری اشیاء و وسایل قدیمی برای موزه ی خود کردید؟؟

من نزدیک به چهل سال است که این موزه را دارم و بیشتر وسایلی که برای بازدید عموم اینجا قرار داده ام نیز متعلق به خودم است ولی برخی از وسایل موزه از پدرانم به من رسیده است و تعدادی نیز مانند چراغ هایی که اینجا موجود است هم از پیش دوستانم جمع آوری کرده ام و بعضی از این چراغ ها نیز در زمان قدیم در اسباب و جهاز بنده بوده است ،مردم نسل جدید چندان میلی به جمع آوری و یانگهداری اشیاء قدیمی ندارند و برخی از این وسایل ها را از جاهایی که مردم آن را بیرون انداخته اند مثل لنج های قدیمی،و اماکنی مانند ساحل دریا و یک مکانی بنام خورسو جمع کرده ام و الان خیلی از وسایلی که در این مدت جمع کرده ام در موزه دارم.

_هدف تان از انجام این کار و احداث یک موزه ی تاریخی چه بوده است؟

بنده نزدیک به۲۵تا۳۰سال است که ناخدایی را کنار گذاشته ام و بعد این فکر به ذهنم رسید که با وسایل هایی که دارم یک موزه ی شخصی بسازم و بیشتر این کار عشق و علاقه ای بود که خودم نسبت به این کار داشتم و با این کار خواستم خاطرت و تجربیات خودم را در ملاء عام قرار دهم تا مردن نسل جدید بتواند از کارهایی که ما انجام داده ایم مطلع شوند.

_مهمترین بازدید کنندگان شما در این مدت چه کسانی بوده اند؟

چندسال پیش از صدا و سیما برای تهیه گزارش آمدند و همچنین از شبکه جام جم هم با من مصاحبه کرده اند؛دراین بازه زمانی که موزه را دارم افراد بسیار زیادی به اینجا سر زده اند که متاسفانه شاید خیلی از آنها را حضور ذهن نداشته باشم ،نوروز هم مردم و مسافران زیادی به اینجا سر میزنند.دراین چندسال رفت و آمد مردم به اینجا بیشتر شده و همچنین این را هم اضافه کنم که بازدید برای عموم آزاد است و هرکس میتواند بیاید و از موزه بازدید کند.

_مسئولین به شما سرمیزنند ؟و آیا شما با میراث فرهنگی ارتباطی دارید یا خیر ؟؟

مسئولین بله،چندین بار شوراهای شهر و شهردار محترم به ما سر زده اند که از همه ی آنها نیز تشکر میکنم.درباره میراث فرهنگی هم بگویم که چون من سوادی ندارم زیاد نمی توانم برای انجام کار به ادارات بروم به همین خاطر زیر پوشش هیچ نهادی نیستم و هیچ اقدامی را انجام نداده ام و این موزه ی شخصی را بخاطر سرگرمی خودم بعد از اینکه ناخدایی را کنار گذاشتم درست کرده ام.

_چگونه شد که شما ناخدا شدید و با لنج به چه جاهایی سفر کردید ؟؟

من جاهای زیادی رفتم،مثل آبادن،خرمشهر،عراق،کویت،قطر٬بحرین ،کمی آنسوتر شهرهایی مثل مسقط در عمان و عدن ،سومالی،بمباسه،زنجبار ،درالسلام و خیلی از جاهای دیگر در آفریقا را نیز رفته ام.

من نوجوان یازده ساله ای بودم و‌چون آن زمان مدرسه ای درکنگ نبود و فقط یک مدرسه شخص بود به همراه پدر و عمویم مجبور به کار دریا و لنج شدم و کم کم نیز به آن علاقه پیدا کردم،وقتی ۱۳سالم بود با اصرار خانواده به مدرسه رفتم اما من را نپذیرفتند و به بنده گفتند شما بزرگ شده ای و الآن نمی‌توانی در مدرسه ثبت نام کنی،و بعد دوباره کار دریا را ادامه دادم تا زمانی که ناخدا شدم و عکسها و وسایل زیادی را مانند لنج های آفریقایی کوچک،سبموک،حوری،و همچنین بادگیر های کوچک که برخی از این وسایل را نیز پسرم ساخته است را دارم.

_و اما کلام آخر

تشکر میکنم از حضور شما و تهیه ی گزارش از موزه ی بنده،خیلی از این بابت خوشحال شدم ،سلام من را به آقای دیوانی برسانید و بابت کار بسیارخوبی که در قالب ماهنامه مروارید مهر انجام میدهند از ایشان و همکاران محترم شان تشکر و قدردانی کنید

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: