يك دو چرخه بهر خود بستان برو ورزش بكن
تندرستي را غنيمت دان برو ورزش بكن
تا بماني سالم و سرزنده و شاد و قوي
ساعتي همواره با ياران برو ورزش بكن
گر جواني پهلوان و خوش بر و بازو شوي
مي شوي چون رستم دستان برو ورزش بكن
گر كه پيري فرصت افزون نداري لاجرم
هر چه در دستت بود بنشان برو ورزش بكن
خواجه عزرائيل مي آيد عيادت هي مخسب
قبض روحت مي كند نادان برو ورزش بكن
پشتك و وارو، معلق، هرچه مي خواهي بزن
هر طريقي راحتي آنسان برو ورزش بكن
با دو چرخه يا موتور بنزين نداري با شتر
مهربان و سرخوش و خندان برو ورزش بكن
جست و خيز و نرمش و قدري دويدن لازمست
گر خجالت مي كشي پنهان برو ورزش بكن
مي شوي ورزيده و قبراق و جسماً رو براه
تا نود سالي دهي جولان برو ورزش بكن
گر كه اعضايت تمام از كار و بار افتاده است
پا به گور افتاده اي داغان برو ورزش بكن
گر رگ قلبت گرفته چربيت گشته فزون
تيره گشته چهرۀ تابان برو ورزش بكن
گر معافت كرده اند از خوردن دارو و قرص
مانده عاجز دكتر از درمان برو ورزش بكن
باز مي گردد رگ قلبت، فشارت كم شود
قند خونت مي شود ميزان برو ورزش بكن
با همه پيري شوي در حد مطلوبي جوان
صد معلق مي زني آسان برو ورزش بكن
آن كمر درد و شكم درد و كفل دردت رود
گيرد آن عضو كذا سامان برو ورزش بكن
پير و پاتالي اگر مانند سامي غم مخور
نصف قرني مانده تا پايان برو ورزش بكن
سامي گزيري