- نقش و اهمیت آیینها در شکلگیری فرهنگ عامه:
آنچه امروز ما را به تحقیق و پژوهش در امور گذشتهمان سوق می دهد بررسی و دست یافتن به هویت و ریشههایمان است که تمایز و تجانس فرهنگیمان را آشکار میسازد. بیش از صد سال از تقسیم بندی کشورهای جهان میگذرد و آیینهایی که به درازای عمر انسان قدمت دارند در قاموس مرزبندیهای سیاسی کشورها جای نمیگیرند. برخی از آیینهای جنوب ایران نیز چنین است و متعلق به هیچ کشوری نبوده بلکه محصول جغرافیای فرهنگی سرزمین های شمالی و جنوبی خلیجفارس تا دریای سرخ و سواحل شرقی آفریقا و از سوی دیگر تا کرانه باختری شبه قاره هند وسعت دارد. فرهنگ مردمان جنوب ایران برآیند ارتباط پیوستهای است که با سواحل و جوامع دور و نزدیک داشتهاند. همانگونه که مطالعه تاریخ هنر به ما میآموزد چگونه مفاهیم و آیینهای اولیه انسانها بنا به ضرورت شکلگرفت و نقش آنیمیسم و جاندار پنداری در بسیاری از باورها و مناسک انسانهای نخستین که در شکلگیری ربالنوعها نیز تاثیر داشتهاند نمایان میگردد. اگر در قرن بیست و یکم به اقوام و ملل مختلف از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب این کره خاکی بنگرید متوجه خواهید شد که حیوان یا گیاه مقدس هر قوم چگونه به سمبل و نماد ملی آنان بدل گشته، اینها همان توتمهای اولیه آن اقوام بودهاند که بعدها به شکل بت و صنم برای آنان تغییر شکل یافتهاند. توتمهای اولیه اقوام کهن را می توان در مراسم و نیایشهایشان مشاهدهکرد که در به وجود آمدن عناصر بنیادین نمایش به شکل بدوی آن نیز تاثیر به سزایی داشته اند. مجموعه حرکات سمبولیک و نمادین که با استفاده از زبان بدن نشان داده می شد، کلام و بیان که به صورت اوراد و نیایش به شکل تک گویی یا همسرایی شنیده می شد، رقص که مجموعه حرکات بدن برای بیان عواطف و احساسات به صورت فردی یا دسته جمعی اجرا میگردید و موسیقی که با استفاده از ابزار و ادواتی خاص نواخته میشد که موجب حزن یا شادی و نشاط میگردید و احساسات را برمیانگیخت.
بشر اولیه با استفاده از بدن با ایماء و اشاره توانست تقلیدی از طبیعت کند و آن را به عنوان مهمترین وسیله ارتباطی خود به خدمت بگیرد و پس از آن توانست تارهای صوتی را تربیت کند تا اصوات خاصی را انعکاس دهد و با استفاده از آن اندیشه و احساسش را به همنوعش انتقال دهد. زبان چیزی نیست جز انعکاس تصاویر و مفاهیم ذهنی که با کنار هم نهادن و چینش این کدهای قراردادی(حروف و اصوات) به مخاطب انتقال یافته و این خود باعث ایجاد تنوع و تمایز زبان در بین فرهنگها و اقوام مختلف در جهان گردیده و در ادامه کتیبه و خط و کتابت پس از پشت سر نهادن این ادوار شکل گرفته و مرحله جدیدی برای ثبت و ضبط علایق و سلایق و رویدادها و حوادث بشری را رقم زدند.
- اقسام رقصها و آیینهای موسیقائی در بندرکنگ:
بندرکنگ جزء معدود بنادر و جزایر خلیج فارس است که به دلیل ارتباط عمیق و گسترده با مناطق شرق آفریقا، هند، یمن و همچنین پیوند با قسمتهای جنوبی فلات ایران دچار اختلاط و امتزاج فرهنگی و نژادی گردیده است. این مسئله را میتوان به وضوح در فرهنگعامه و فولکلور مردمان این دیار مشاهده کرد. بسیاری از رقصهای آیینی بندرکنگ به دلیل آمیختگی مردم با دریا که طبیعت اولیه آنان بوده شکل میگیرد. اگر به موسیقی و رقص صیادان و ماهیگیران توجه کنیم کارآواها و موسیقی کار بخش جدایی ناپذیر از زندگی آنان را تشکیل می دهد. مراسم یامال نیز نمونه زیبایی از همین رقصها و آوازهای مربوط به کار است که برگرفته از موسیقی کار صیادان مروارید در گذشته بوده است. نهمه یامال(Nahme Yamal) به غنّی یا ترانه های دریایی گفته میشود که توسط نهیم با صدای خوش اجرا شده تا غواصهایی که به صید مروارید میرفتند را به شور و شوق آورد.(دریایی،1384 :51) همچنان که صدای نهمه و ریتم موسیقایی شعر « یا لیله دانه، دانه هو....»(ای مروارید شب...) به صورت دسته جمعی توسط صیادان مروارید خوانده میشد. دراینجا دانه به معنای مروارید درشت و مرغوب است که هم وصف معشوق بوده و هم کارآوایی در بین غواصان مروارید به منظور رفع خستگی و نشاط بود.
این مراسم به هنگام لنگر کشی، برافراشتن بادبانها و تمام کارهای گروهی و دستهجمعی در جهازهای بادبانی قدیم در طول سفرهای دریایی نیز اجرا میگردید. ملاحان و جاشوان همزمان با خواندن این ترانهها، حرکات بدنی خود را با ریتم خاص ترانه هماهنگ میسازند و این هماهنگی در ریتم باعث تنظیم حرکات گروه میگردید و نیروی بیشتری را برای کار کردن به دست می آوردند.
کار توأم با رقص را می توان جزء مقوله نمایش قرار داد، اما این کار برخلاف نمایش به منظور رفع خستگی ناشی از کار و سبک تر شدن آن صورت میگیرد. هر چه تعداد اجراکنندگان آن بیشتر باشد، رنج و مشقت کار را کمتر احساس می کنند.(همان منبع،58)
از دیگر رقصها میتوان به آیین رزیف در بندرکنگ اشاره نمود. این مراسم در عروسیها و شادمانیها برگزار میشود. آنچه ما امروز در این مراسم مشاهده میکنیم گردآوری و ترکیبی از چندین مراسم از جمله یامال و دواری[1]، شابور، سَمرَ و رزیف یا رقص خیزران است. تغییر شکل یافتن این آیین موسیقایی به همراه حرکات و اعمال انجام شده در آن به منظور حفظ و بقاء یا ایجاد تنوع و تغییر ریتم باعث شده تا همگان بر این باور باشند مراسم رزیف را که در آن اوراد و اشعار آفریقایی عربی(سواحلی) به گوش می رسد به عنوان آیینی دریایی محسوب نموده، در صورتی که اگر به عناصر و اجزاء تشکیل دهنده این آیین دقت کنیم متوجه می شویم رزیف در اصل آیینی حماسی به منظور اتحاد و همبستگی بین مردم این سرزمین بوده است.
در لغت نامه دهخدا رزیف به معنای بانگ کردن شتر آمده است. اعراب این آیین را رقصه العرضه یا فن العرضه می نامند که به معنای نمایش دادن یا نشان دادن هنر رژه است.
چینش و طریقه قرار گرفتن اجرا کنندگان در صفوف موجب پیوستگی و نظم در بین آنها میگردید. ریتم موسیقی به گونه ای بوده که ایجاد شور و هیجان و برانگیخته شدن احساس را به همراه داشته باشد. اشعار رزیف در ابتدا اشعاری حماسی برای ایجاد رشادت و دلیری در بین اجراکنندگان یعنی همان مبارزان در بین همرزمانشان بوده و به دلیل اینکه در همه ادوار در حال جنگ و دفاع از سرزمین نبودند بعدها با اشعار عاشقانه و نغمههای دریایی ترکیب گشته و شکل جدیدی به خود گرفته است. همین طور استفاده از خیزران و رقص خیزران در رزیف که شکل اولیه استفاده از ابزار و ادوات در این مراسم شمشیر و اسلحه بوده و جزء عناصر مهم این آیین به شمار می رفت که هدف اصلی و حقیقی آن در واقع تجلی کننده رزم و داشتن روحیه سلحشوری در هنگام جنگ بوده است.
موسیقی با اجرای ریتم دهلها و ضرباهنگهای هماهنگ شلنجها و ضربههای سریع گاه و بیگاه دایره مردم را فرا میخواند و خبر از شروع حماسهای میدهد... نوازندگان و رقصندگان خیزران ایستاده اند، هنگام چرخش نوازندگان به سمت ردیف دیگر، نوازنده دهلی که در وسط قرار گرفته وقتی رو به آنها میچرخد دهل خود را بر روی یک دست بالا می برد و با چوبی که در دست دیگر است بر آن میکوبد، جلو می رود و رقصندگان خیزران را به عقب میراند.( انصاری نسب،1396 :81 ،80) حرکات موزون دستها و پاهای اجراکنندگان از اهمیت خاصی برخوردار بوده و همچنین استفاده از شی خاص یعنی شمشیر و اسلحه که بعدها در زمان صلح جای خود را به خیزران داده است.
نقش نشانهای موسیقی حماسی رزیف در شرایط اجتماعی و موقعیت در زمان گذشته با رمزگشایی نزد شنونده باعث تحریک و تهییج مردم برای دفاع از میهن می شد؛ حال آن که امروز این نوع خاص موسیقی به خاطر تولید شأن اجتماعی فردی استفاده می شود، برای این که به دیگران( دیگری ها) نشان دهند که آنها متعلق به گروه اجتماعی خاصی هستند و این ترتیب تمایز، شأن و منزلت اجتماعی گذشته بازتولید شود.(همان منبع،81)
نیاز انسان برای دفاع از خاک و سرزمین خویش باعث شده تا رزیف به عنوان سمبل وفاداری و عشق به میهن سالیان دراز در فرهنگ عامه مردم ساحل نشینان خلیج فارس جایگاه ویژه ای داشته باشد.
گونه دیگر از مراسم به نام سَمرَ ((Samra که جمع آن اسمار است در فرهنگ عامه این مردمان وجود دارد. لغتنامه دهخدا واژه اسمار جمع سَمَر را افسانهها، حکایتها، افسانههای شب معنی کردهاست. فرهنگ عمید نیز سَمَر (Samar) را قصه و افسانه که در شب بگویند؛ 1- افسانه شب 2- افسانهگویی در شب 3- دهر؛ روزگار 4- شب و سیاهی شب؛ تاریکی شب معنی کرده است.
طبق تعریفی که ارائه گردید در اصل سَمرَ به معنای گپ شو یا سخن و پند و اندرز شبانه به واسطه بازگو کردن قصه و افسانههای عامیانه است که بیشتر از زبان پیران و بزرگان در مجلس نقل میشده و سامر نیز به نقال یا گوینده افسانه و قصه اطلاق میشود. اما آنچه در مراسم سمر شاهد آن هستیم رقص و همراهی گروه اجراکننده در طی این مراسم شبانه است. مجریان با خواندن ترانههای محلی و اجرای صوت (Sovt) و رقص زفن (Zefen) و در برخی موارد در عروسیها با خواندن شابور(Shabour) این مراسم را برگزار میکنند.
صوت؛ به معنای نغمه و آهنگ است و مجموعه ترانهها و اشعاریست به زبان عربی که توسط یک نفر تکخوان به صورت آواز خوانده میشود و گروه موسیقی که دارای آلات موسیقی عود و مرواس(دهلی کوچک که با انگشت به آن ضربه میزنند) هستند، به همراه حاضران در مجلس که متناسب با ریتم موسیقی و شعر، با دست زدن(چاک) این جمع را همراهی میکنند.
زفن؛ به معنای پای کوفتن و رقص نمودن است. بدین شیوه است که دو نفر به عنوان اجراکننده رقص در این مراسم، به پا میخیزند، ترانهخوان آواز سرمیدهد، موسیقی به نواختن میپردازد و آن دو نفر به صورت قرینه و یا در کنار یکدیگر به حرکات موزون و متناسب با موسیقی و شعر میپردازند. به اجراکنندگان رقص زفن، زفان میگویند.
شابور؛ یا شَبور در اصل نوعی دعایخیر جهت همراهی و بدرقهکردن است که اجراکنندگان آن با موسیقی ریتمیک و آواز، فضائی شاد و مفرح را به نمایش میگذارند. این مراسم به طور خاص در عروسیها برگزار میگردد. مجریان آن دایرهزنانی (داهیرهزن) ماهر هستند که با خواندن اشعار شاد و سلام و صلوات شور و شعفی را در بین تماشاگران ایجاد میکنند. گاه این مراسم فقط خاص زنان بوده و تمامی عوامل اجراکننده آن از جمله خوانندگان، نوازندگان، رقصندگان و تماشاگران را زنان تشکیل میدهند.
به نظر میرسد که شکل آغازین مراسم سمر به شیوه روایت قصههای شبانه از طریق شعر بوده و بعدها در چنین مجالسی ابزار و ادوات موسیقی و رقص و آواز گرمابخش محفل شبانه گردیده است. همان گونه که معمرین به ما میگویند این موسیقی و رقص یادآور دورهمنشینی و شبنشینیهای صیادان مروارید بوده و در این آیین موسیقایی مطربان در صدر مجلس نشستهاند که شامل خواننده، عودنواز، مرواسزنان و رقصندگان که بیشتر به صورت زوج با حرکات موزون و ریتمیک متناسب با ریتم موسیقی و چاک زدن(دست زدن) حضار در مجلس، گروه را همراهی میکنند.
این نوع رقص که در قالب حرکات سریع و آرام و ایستا در مجلس بوده حکایت از جستجو برای یافتن مروارید در بین غواصان دارد که برای لحظاتی پائین رفته و سپس به بالا جهش میکنند و با حرکات همزمان چاکزدن(دستزدن) حضار حرکات سریع خود را ادامه میدهند و در جایی که موسیقی متوقف میشود، خواننده دوباره شعر را از سرمیگیرد و حرکات آنان آرام و نرم موسیقی را همراهی میکند. گویی رقصندگان درون آب به جستجو میپردازند یا زمانی که رقصنده قسمت بالاتنه و سینه خود را میلرزاند، نشانه ارتباط آنان با زندگی طبیعی اطرافشان یعنی ماهی و امواج دریا که حرکات و لرزهای که بر اندام ماهیها به هنگام بیرون جهیدن از آب را تداعی میکند. تمامی این موارد به لحاظ زیباییشناسی سمعی و بصری مجموعهای از آواها و جلوههای ایمائی برخاسته از فرهنگ این جامعه است.
همچنان که اشعار و موسیقی دهل اهل هوا به گوش هر کنگی آشناست. طنینانداز شدن صدائی جادوئی در جنوب ایران که به واسطه آن میتوان سایه روح آفریقا را حس کرد. زار و زاریها سوغات دریانوردانیست که قدم به سواحل شرقی آفریقا گذارده وآن برای دیار خویش به ارمغان آوردند. موسیقی و نوای مسحورکنندهای که توسط زاریها برای درمان بیمارانی که در چنگال بادها اسیرند نواخته میشود و آنها را به وجد، سکر و خلسه میرساند شاید مرهمی باشد بر دردهایشان.
بابا یا ماما زار که نوازنده، خواننده و هدایتگر جمع بوده، در صدر این مجلس مینشیند. او که پس از طاهرکردن و در حجاب نگاهداشتن مریض اهل هوا، رَمصَ (Ramsa) را برگزار میکند. معنای کلمه رَمصَ در لغتنامه دهخدا چنین آمده است: نیکو کردن مصیبت بر دل کسی، جبران کردن خدای مصیبت کسی را، نیک کردن میان گروهی، نیکو کردن و صلح کردن میان قوم، طلب کردن و لمس کردن چیزی، پوشیده و مخفی نگاهکردن بر کسی.
همه موارد فوق را میتوان در مجلس مربوط به اهل هوا یا رَمصَ مشاهده کرد.
به هر حال مراسم زار به منظور شفای بیماری خاصی برگزار میشود. مراسم زار نوعی موسیقی درمانی است؛ بیشتر تحت تأثیر موسیقی ضربی(دهل، داهیره، کَسِر و...) که ریتمی تند و سریع دارد، بیماران مبتلا در چنگال بادها رهایی مییابند. بادها قوای مرموز و جاوئی دارند و همه جا در کمین انسانها هستند.(دریایی،1384: 105)
در مراسم زار در برخی موارد مسخ عنان گسیختهای به مریض یا افراد حاضر در آن مجلس دست میدهد. در این صورت وظیفه بابا یا مامازار است تا با متوسل شدن به قدرت خویش، نظم و تعادلی را در مجلس اهل هوا برقرار نماید و از همه مهمتر قدرت جادوئی و عجیبی در وزن و آهنگ و ریتم موسیقی اهل هوا میباشد که پیوندی عمیق و ریشهدار با موسیقی تند آفریقایی دارد.(همان منبع: 114)
- هنر برخاسته از طبیعت و جادو در جوامع کهن:
چنین به نظر می رسد که رقص ابتدائیترین هنرها است. آنان که بر این امر معتقدند برآنند که رقص در آغاز حرکتی جادوئی بوده است، بدین معنا که ادا در آوردن(میمیک) بوده است و این «میمیک» تقلیدی بوده است مبتنی بر جاوئی که فریزر(Ferezer) به دقت آنرا بررسی کرده است. بر اساس نظریات وی، تقلید یک عمل، اجرای آن عمل را سبب خواهد شد، و حرکات حیوانات را با رقص تقلید کردن تکثیر حیوانات را سبب خواهد شد، و رقصیدن در یک جنگ، نشان پیروزی آینده بر دشمنان است. شعر هم جز این منشاء دیگری ندارد و اگر به یاد داشته باشیم که پایه و اساس شعر وزنهای عروضی(Metrique) است به آسانی قانع خواهیم شد. می دانیم که وزن عروضی عبارت از تقسیم بیت به چند هجا، یا پا (Pied) و تصویرها (Notions) قابل درک نیست، مگر وقتی که شعر را با موزیک پیوند بدهیم و موزیک را به نوبه خود با رقص.(باستید،1374: 84)
همچنان که ریشههای رقصهای قبایل کهن در ابتدا شکارگری و پس از یکجانشینی انسان کشاورزی را برای بقاء و زنده ماندن برگزید؛ همواره تقلید از طبیعت بوده است. تسلط و کنترل بر عناصر اربعه(خاک، باد، آب، آتش) و جانداران و پدیده های طبیعی از دغدغه های انسان نخستین بوده و برای رسیدن به این هدف راهی جز تسخیر از طریق قدرت ماورائی و تقلید که عینیت بخشیدن به نیاتش از طریق اعمال و رفتاری خاص بوده نداشت. همان گونه که رقص امواج دریا از پیوند و هم آغوشی آب و باد شکل میگیرد انسان نیز در پیوند با عناصر طبیعت کوشید تا با اشکال مختلف خود را همسان سازد.
رقصهای آیینی به نوعی نمایانگر چکیده یا تغییر شکل یافته ای از توتمهای اولیه هر قوم بوده که عصاره ای از فرهنگ کهن آن منطقه را به نمایش میگذارد. اگر به گونه ای از رقص محلی به نام سرکنگی((Sarkangi بنگریم به لحاظ نشانه شناسی و معنا می توانیم شبیهسازی اعمال و حرکات توتم اولیه مردمان ساحل نشین را در این رقص بیابیم و آن حرکات و لرزشهای بدن رقصنده است که شبیه به لرزشهای ماهی به هنگام بیرون جستن از آب را برایمان نمایان می سازد.
یگانگی کامل انسان، حیوان، گیاه، سنگ و منشاء وحدت حیات و مرگ، وحدت جمع و فرد، مقدمه تمام مراسم جادوئی است...هنر، ابزاری بود جادوئی، که در چیرگی انسان بر طبیعت و تکامل دادن مناسبات اجتماعی، کمک شایانی به انسان کرد، اما نمیتوان تنها به کمک این عنصر یعنی جادو به تبیین سرچشمههای هنر بپردازیم... آهنگ موزون طبیعت جاندار و غیرجاندار- تپش قلب، تنفس، تکرار موزون روندها یا عناصر شکل و لذت ناشی از آنها، همه به علاوه آهنگ موزون کار، که اهمیت آن از بقیه کمتر نیست، ممکن است نقش مهمی ایفا کرده باشد. حرکت موزون به کار کمک میکند، تلاش را همنواخت میسازد و فرد را با گروه اجتماعی مربوط میکند. هر نوع اختلال در وزن، نامطلوب است؛ زیرا از روند زندگی و کار جلوگیری میکند و بدین ترتیب، وزن را در هنر به صورت تکرار یک عامل همیشگی و به صورت تناسب و تقارن مییابیم... تمام اشکال گوناگون هنر- زبان، رقص، آوازهای موزون، مراسم جادوئی- فعالیتی به تمام معنی اجتماعی و مشترک بین همه، و چیرهساز انسان بر طبیعت و جهان حیوانی بود.(فیشر،1386: 48و54)
پس کارهای موزون انسان ابتدائی دو جنبه متفاوت داشت: جنبه حرکتی و جنبه صوتی. جنبه حرکتی موجد رقص شد و جنبه صوتی موسیقی را به بارآورد. فریاد کار به آواز انجامید و صدای برخورد ابزارها با اشیاء زاینده ابزارهای موسیقی گردید. اما پس از گسیختن تجانس ابتدائی جامعه و جدایی عمل از نظر و تولید از جادو، شؤون مختلف زندگی از جمله رقص و موسیقی و صورتسازی دستخوش تجزیه شدند. نقاشی و مجسمهسازی و رقص و موسیقی دیگر یگانه و وابسته زندگی عملی نبودند. انسان تا اندازهای بر محیط خود و قوانین آن دست یافته و کما بیش از جادو بی نیاز شده بود. در نتیجه آن، هنرها از عمل مشترک تولیدی دور و از یکدیگر منفک گردیدند. سابقاً رقص و موسیقی از پیکرتراشی و نگارگری جدائی نداشتند. به این معنی که اعضاء گروه ابتدائی، موافق صورت موجودات توتمی (Totemic) پیکرهائی میساختند، برای خود نقابهایی ترتیب میدادند، خالکوبی میکردند و سپس با نقابهای خود گرداگرد موجودات توتمی به رقص و سرود میپرداختند. ولی بعداً با تجزیه شؤون جامعه، هر یک از این فعالیتها به راهی مستقل افتادند. کار حرکتی از کار لفظی جدا شد. انسان بر اثر افزایش مهارت و تخصص، بر اعضاء بدن خود چیرگی یافت، و از دخالت همه اعضاء در همه کارها جلو گرفت و مخصوصاً توانست فعالیت دستگاه حنجره را از فعالیت سایر دستگاهها مستقل سازد. پس، از یک سو نقاشی و مجسمهسازی از موسیقی و رقص دور شدند، از سوی دیگر رقص از موسیقی جدائی گرفت و از سوی دیگر مقدمات تفکیک موسیقیسازی از موسیقی آوازی فراهم آمد.... همه هنرهائی که اصطلاحاً زیبا خوانده میشوند، به انسان تصوری از نظم و تناسب میدهند. این تناسب در هنرهای مکانی (پیکرتراشی، پیکرنگاری و...) قرینه نام میگیرد و در هنرهای زمانی ( موسیقی، شعر و...) وزن. (آریانپور،1354: 53،52)
فرهنگی که ارتباط مستقیم با کار سخت دریانوردی و طبیعت خشن دارد، یگانه ابزار جادوئی و یاریکنندهاش در چیرگی بر طبیعت، هنر وی قلمداد میشود. رقص به عنوان یک هنر در این فرهنگ هم به یاری لحظات طاقتفرسای کار میآید و از سویی دیگر در برگزاری مراسم شادمانی این مردم را به وجد و سرور میآورد. همراهی شعر و موسیقی و حرکت در هنگام کار، فرد را با گروه هماهنگ ساخته و جامعه دریانوردی را با هدف رسیدن به آرزوهای خود یاری میکند.
منابع و مآخذ:
- آریانپور، امیرحسین(1354)، اجمالی از جامعهشناسی هنر، چاپ سوم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
- انصاری نسب، بنیامین(1395)، انسان شناسی آیین های دریایی، چاپ اول، تهران، نشر اوان.
- باستید، روژه(1374)، هنر و جامعه، ترجمه غفار حسینی، چاپ اول، تهران، انتشارات توس.
- دریایی، احمدنور(1384)، مراسمآیینی و فولکلور مردم بندرکنگ، چاپاول، تهران، نشراحسان.
- فرهنگ عمید ( حرف س )
- فیشر، ارنست(1386)، ضرورت هنر در روند تکامل اجتماعی، ترجمه فیروز شیروانلو، چاپ هفتم، تهران، انتشارات توس.
- لغت نامه دهخدا ( حروف الف، ر، ز، س، ش، ص )
[1]- این مراسم بخشی از آیین یامال بوده که به صورت نشسته به منظور رفع خستگی در بین صیادان مروارید اجرا میگردید.