گفتگو : یوسف دیوانی
ماههای زیادی بود که در نظر داشتم گفتگویی که 16سال پیش با زنده یاد شرفا شرفایی داشتم در سایت مروارید مهر بازنشر نمایم. مروارید مهر در اولین شماره خود در سال 1382مصاحبه با شرفا شرفایی را منتشر نمود. هر چند گستره انتشار مروارید مهر آن زمان چند زیاد نبود، اما بسیاری از علاقمند به این شخص فرهنگی اولین شماره را در کتابخانه های شخصی خود نگهداری نمودند و هنوز دارند.وقتی میخوانی گویا به تازگی این مصاحبه انجام شده و گفته های شرفا شرفایی دلسوزانه و به دل می نشیند. شرفایی به قلم خود از زندگی خود گفته:((اینجانب فرزند محمد صالح هستم. در طفولیت پدرم من را در یک مکتب گماشت. مدت چند سال در مکتب مشغول به تحصیل بودم تا بالاخره در خدمت یکی از آموزگاران موسوم به ملا علی، اندک سوادی حاصل نمودم. پس از چندی به واسطه نبودن معلم قابل، از مکتب‌خانه بیرون آمدم. پدرم اراده نمود که مرا به بندرلنگه بفرستد تا در دبستان محمدیه آن‌جا مشغول به تحصیل شوم. بالاخره مرا فرستاد به بندرلنگه، آن‌جا نیز در کلاس دوم ابتدایی مشغول به تحصیل شدم. پس از چهار ماه حکومت بندرلنگه و جمعی از روسای ادارات تشریف آوردند. برای امتحان گرفتن، محصلین مشغول به امتحان شدند. چون در ریاضیات سرآمد همکلاسی‌های خود بودم از طرف حکمران به اعطاء یک جلد دفتر مفتخر شدم. سه ماه پس از امتحان خوشبختانه یا بدبختانه موقع تعطیلات فرارسید و چون دیدم مدتی بایست بیکار بنشینم لذا تصمیم گرفتم یک ماه بیایم جناح برای دیدنی، بالاخره پس از اخذ اجازه از مدیر دبستان آمدم به جناح برای بازدید و ملاقات با والدین و سایر اقوام. تا این‌که موقع تعطیلی منتهی شد. چون در لنگه سرپرست قابلی نداشتم، ناگزیر در جناح مشغول به خواندن دیوان‌های شعرا، رمان و تواریخ شدم و ضمنا یک جلد دیکشنری یا به لفظ خودمان کتاب لغت انگلیسی به 20 ریال خریدم. از روی همان کتاب الفبای انگلیسی را یاد گرفتم و کم کم در اثر دقت و پشتکار زیاد موفق شدم که بتوانم اسامی اشخاص و آدرس منزل‌ها را بنگارم. متاسفانه پس از چندی کتاب نام‌برده مفقود شد در حالی‌که شانزده سال از عمرم می‌گذشت و سواد خوبی نداشتم. در تاریخ 1314 نامه به وزارت جلیله معارف نگاشتم. پس از چندی پاسخ آن از وزارت جلیله رسید و ضمنا تذکر داده بود که در صورت اضافه اعتبار، دبستان در جناح تاسیس می‌شود و از آن تاریخ تا امروز که تاریخ 17/7/1316 است هیچ اثری به ظهور نرسیده. من که عشق مفرطی به خواندن داشتم (خاطرات شرفایی، ص28 و 29) .... زنده یاد شرفا شرفایی در سال 1383در زادگاهش ،جناح، بدرود حیات گفت،خدایش بیامرزاد و روحش شاد.
  • کد خبر: ۱۴۱
  • | تعداد بازدید: ۱۳۷۰
  • ۰۸ آذر ۱۳۹۸ - ۰۰:۳۴

آقای شرفا شرفایی از بنیان و حامیان علم ومعرفت در جناح و صاحب کتابخانه ای با بیش از ۱۷۰۰۰ جلد کتاب میباشد دعوتم را با سعه ی صدر، بسیار صمیمانه و خودمانی می پذیرد. چند سال پیش که کتابخانه قدیمی ایشان را دیدم، ملاقات با ایشان را بر خود واجب دانستم. در تاریخ سی ام مردادسال82 به محل سکونت ایشان در تهران رفتم. در حین مصاحبه متوجه شدم ایشان بار، تاریخی و فرهنگی زیادی را بر دوش می کشد اما بدلیل کهولت سن، قادر به ادای آنچه در ذهن دارد نیست ... مصاحبه ای که ذیلا میخوانید. چکیده ای است از گفتگوی ما در منزل ایشان ...

§ لطفاً خودتان را برای خوانندگان مروارید مهر بطور کامل معرفی بفرمائید

- بنده شرفا شرفایی هستم متولد ۱۳۰۰ شمسی، چهار ماه در بندرلنگه مدرسه بودم. از بندرلنگه آمدم جناح نزد آقای قاضی زاده درس خواندم. ببخشید کمی در صحبت کردن لنگ میزنم ... بعلت کهولت سن.

§ مشکلی نیست ما اینها را پاک می کنیم .....

نه! باشد.

§ در چه مدرسه ای در بندرلنگه درس خوانده اید؟

- مدرسه محمديه

§ دبیران را بیاد دارید؟

- البته اسمشان را بیاد داشته ام و ممکن است تا حالا باقی باشد ولی من با یک مشکلی موجه هستم از نظر کلامی. به این صورت که سخنم به نوک زبانم میرسد ولی ادا نمی شود. که این موضوع با کمال تأسف مدتی است با آن مواجه هستم

§ انشاءالله که رفع خواهدشد.جناب شرفائی کتابخانه پربار و وزین ش ما در مرکز بخش جناح از آوازهای خوبی برخوردار است ...

- البته نه در جناح بلکه در منطقه معروفیت دارد تمامی دانشجویان و اساتید می توانند از این کتابها استفاده کنند. مثلا دکتر ایرج افشار از دانشمندان برجسته از این کتاب ها دیدن و استفاده کرده اند. البته من این حق را به خودم نمی دهم ولی گفته شده که کتابهای این کتابخانه جزء بهترین ها می باشند. من که سواد زیادی نداشته ام و الان هم ندارم ولی از درک خوبی برخوردارم و توانستم همچنین کتابهای نادری را گردآوری کنم

§ شما شکسته نفسی می کنید،

- نه حقیقت را می گویم. قل الحق ولوعلی انفسكم ... البته اساتید زیادی از این کتابخانه دیدن کرده اندو معتقد بودند ۶۰٪ از بهترین کتابها موجود میباشد. که آمار از لحاظ کیفیت مطرح می باشد، نه از لحاظ کمیت. درست است که من گفتم متولد ۱۳۰۰ هستم این تاریخ ثبت شناسنامه می باشد ولی چندسال زودتر بدنیا آمده ام بطوریکه مدرسه ای نبود و من در طول این سالها رنج و مشقت های زیادی کشیده ام بدون همراهی و کمک کسی ولی خدا را شکر الان چندین مدرسه در جناح دایر شده با معلمان لیسانسه. و تاکنون ۱۸۰ دانشگاهی تحویل جامعه داده است و به نظر من این معلمین از احترام فراوانی برخوردارند تا آنجایی که خود من اگر برادر کوچکتر باسواد و درس خوانده را دیدم با احترام خاصی برخاسته و به ایشان سلام می کنم.

§ آقای شرفایی هدف شما از گردآوری کتب چه بوده است؟

- هدف اول درک کردن وجود خودم. دوم: برای استفاده همین مردمی که هستند و نه تنها برای عموم مردم مفید می باشد بلکه بیشترین استفاده علمی را برای دانشجویان امکان می سازد و جسارتا عنوان می کنم برای کمک به دانشگاه که مرکز علم و دانش است.

§ بیاد می آورد اولین کتابی را که برای کتابخانه خریدید چه بود؟

- در یادداشتهایی که دارم، نشان میدهد که در سال ، ۱۳۱۶ ، 200کتاب رمان و ۵۰ کتاب تاریخی داشته ام.

§ آیا این کتابها را مرتب می خوانید؟

- در گذشته که تعداد کتابهایم محدود بود، تا حدی مطالعه داشته ام ولی اکنون که بیشتر از ۱۷۰۰۰ جلد کتاب دارم، نمی توانم بگویم که همه ی آنها را مطالعه کرده ام بیشتر به عنوان کتاب مرجع استفاده می کنم.

§ ساختمان جدید کتابخانه جناح افتتاح شده است؟

- بله ، افتتاح شده است، و هزینه ی آن نیز ۸۰ میلیون تومان بوده است.

§ جنابعالی پرداخت کردید؟

- بله

§ شما به عنوان یک چهره ی فرهنگی شناخته شده چند نفر در منطقه خودمان (لنگه، جناح، بستک و گاوبندی) که اهل مطالعه باشند را معرفی نمائید.

-آقای خالدی ، آقای انجم روز(بندرلنگه) و در جناح اولین فرد حفظ قرآن حاج عبدالله قاضی زاده و آقای حاج احمد درود که مردی بسیار بزرگ بوده است و البته افرادی دیگری هم هستند که متاسفانه من الان حضور ذهن ندارم.

§ شما از تحصیلکرده ها و دانش آموخته های خودمان در منطقه چه انتظاری دارید؟ و چه توصیه ای به آنها می کنید؟

- «آفتاب آمدن دلیل آفتاب» علم، دانش ، فهم و درک و شخصیت علمی، فرد دلیل بر خدمت به جامعه خودشان می باشد و هیچ کاری نیست که از عهده ی آنها خارج باشد و همانطور که گفته شد «آفتاب آمدن دلیل آفتاب» یعنی روشنایی خود دلیل بر وجود خورشید است.

§ اگر در چند جمله بخواهیم مردم منطقه خودمان را توصیف بفرمائید ، چه می گوئید؟

- از آنجایی که من سالهای درازی از زندگی خود در جناح سپری کرده ام می توانم بگویم که در کل مردمی خوب، اهل خدمت به همشهریان و خداشناس می باشند.

§ در حال حاضر برای آینده خودمان چه آرزوهایی دارید؟

- باز هم می گویم به دنبال  تحصیل و کسب علم بروند و آنچه را که آموخته اند، به دیگران هم بیاموزند، کافی است تا پیشرفت صورت بگیرد مثال میزنم: در جنگ بین حضرت رسول و کفار، به نام جنگ بدر» که کفار شکست خوردند و تعداد زیادی اسیر شدند. پیامبر به اسرا گفتند که مسلمان شوید تعدادی مسلمان شدند، تعداد گفتند که ما هرماه جزیه میدهیم. تعدادی نیز که مسلمان نمی شوند و جزیه هم نداشتند که بدهند پیامبر به آنها گفتند: شما ها به ده تن از مسلمانان علم بیاموزید که در این هنگام عده ای اعتراض کردند یا رسول الله اینها کافر هستند پیامبر جواب داد«علم ، كافر و مسلمان را نمی شناسد.»

§ در مورد شهر بندرلنگه و مردم آن حرف و صحبتی ندارید؟

- فقط می توانم بگویم متاسفم و چرا متاسفید؟ برای اینکه «لنگه ی بی لنگه ، هوادار خوب تو کو» دیگر گذشت. الان هم اگر نگاه کنید زمینهای جناح از لنگه گرانتر است. آن هم به این دلیل که از لحاظ کار و کسب عقب افتاده اند. باتوجه به اینکه ساحل نیلگون خلیج فارس در اختیار دارند. البته من این حق را به خود نمی دهم که دلیل آن را بیان کنم.

§ بسیار متشکریم از جنابعالی که در این مصاحبه با ما همکاری کردید و عذر می خواهم از اینکه وقت شما را گرفتیم. با همسر آقای شرفایی نیز گفتگوی کوتاهی انجام دادیم که در ذیل می آید و لطفا خود را معرفی بفرمائید.

- رابعه فرشادی هستم. اهل لارستان ، بیش از ۵۰ سال است که با آقای شرفایی در جناح و سپس در تهران زندگی می کنم و در تمام مدت همراه و همفکر ایشان بوده ام و تا کنون الحمدالله مشکلی پیش نیامده و فرزندانمان همه موفق هستند و هیچ ناراحتی ندارم.

§ زندگی بایک شخص فرهنگی و اهل مطالعه برای شما چگونه بوده است؟

-اتفاقاً خودم علاقمند به مطالعه کتاب بوده ام و در کنار ایشان مطالعه می کردم و کتابی مثل «کلیدر» دولت آبادی که ده جلدی است مطالعه کرده ام و همیشه همپا و همراهش بوده و هستم.

§ شما اکنون چند فرزند دارید و الان کجا هستند؟

-9 دختر و یک پسر دارم حسین شرفایی، دندان پزشک در آمریکا ، ثریا شرفایی و شوهرش هر دو پزشک هستند. در آمریکا (نیویورک) مشغول به کار است، مرضيه شرفایی دکتر آبهای زیر زمینی در امریکا (شیکاگو) مشغول بکار است ، فاطمه شرفایی پزشک در تهران ، مریم شرفایی لیسانسه ی مامایی در تهران است و بقیه دخترها در شهرستانهای اطراف زندگی می کننده البته يوسف شرفایی پسر آقای شرفایی هم در دوبی است، که بچه هایش تحصیلات را در آمریکا گذرانده اند.

§ بزرگترین و کوچکترین فرزندتان چند سال دارند؟

- بزرگترین فرزند متون ۱۳۲۲ در لارستان و کوچکترین متولد سال ۱۳۴۸

آقای شرفایی عمر خود را در راه فرهنگ گذرانده اند، مطالعه فرهنگ چه نقشی در زندگی شما داشته است؟

نقش بسیار مهم که البته به دلیل علاقه ی خودم هیچ احساس ناراحتی نکرده ام و باعث افتخار من بوده است و با توجه به تعداد زیاد فرزندانم مشکلاتی در پی داشتم ولی هیچ وقت خم به ابرو نمی آورم وایشان همیشه پشتیبانم بوده و از زندگی ام راضی هستم.

§ شما چند سال است که از جناح دور هستید؟

- سال ۱۳۶۴ به تهران آمده ایم. که البته سالی یکبار حتی الامکان به جناح می رفتیم.

§ فرق جناح و تهران در چه میبینید؟ از نظر خوبی ها و بدی های این دو شهر

- در تهران در شهر اکباتان که هستم، زندگی خیلی راحتی است. و محیطی بسیار آرام ، بطوری که همسایه با همسایه کاری ندارد. با اینحال که زندگی من آنجاست، جناح را بیشتر دوست دارم و برای من بهتر خوشتر است،

§ سواد شما در چه حد است؟

شش کلاس مدرسه ی قدیم در لارستان درس خوانده ام.

§ و در آخر اگر حرفی دارید با مردم جناح ، بفرمائید بگویید چه آرزوئی برای این مردم دارید؟

- آرزوی من در درجه اول موفقیت مردم جناح و مهمتر فرزندانشان و شهر جناح رونق و پیشرفت بیشتری کسب کند، البته مردم حالا خودشان آگاه و روشن هستند، در این مورد لازم به توصیه نیست. ایران.

«خیلی ممنون و با تشکر از شما»

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: