اشعار و ادبيات عاميانه در فرهنگ هاي محلي گذشته از آنكه يادآور خاطره ها و صميميت هاي گذشته است مي تواند نشاني از نحوه ي تفكر و شيوه ي زيست گذشتگان ما را نيز در خود داشته باشد.گذشتگان آرزوها وعقايدشان را معمولا در قالب مجموعه اي از اشعار شروه ها لالايي ها و ابياتي كه در مراسم جشن و عروسي خوانده مي شده بيان مي كرده اند.آنچه را كه ما امروز به عنوان فرهنگ عاميانه يا فولكلور مي خوانيم.
در سال هايي كه باران دير مي كند مراسمي به نام "الله بزن بارون" در منطقه ي گاوبندي از دير باز برگزار مي شده است.در اين مراسم كه معمولا شب ها برگزار مي شود گروهي از بچه ها يا زنان به درب خانه ها مي روند و اشعار محلي با وجه ي دعايي را براي طلب باران مي خوانند.و در پايان معمولا قند يا شكري از طرف صاحبخانه به آنها داده مي شود.كه در اين صورت همه با هم مي گويند:"خونه ي گچي پر هميچي" كنايه از آنكه خانه اتان هميشه نو و پر از خير و بركت باد.اينك مي خواهيم نگاهي ديگر به اين اشعار داشته باشيم تا ببينيم اين ابيات نشان از چه عقايدي نزد گذشتگان ما داشته است.
مناطق جنوب همواره مناطق كم آب و كم باراني بوده است.انسان ها هميشه چشم به آسمان داشته اند و رزق و روزي خود را در ريزش رحمت خداوند جستجو مي كرده اند.با توجه به آنكه گاوبندي از بدو پيدايش يك منطقه ي كشاورزي بوده است و ساكنان اوليه كه در بردول مي زيستند اين منطقه را حاصلخيز تشخيص داده و به كشاورزي مشغول شدند و رفته رفته در كنار زمين هاي كشاورزي اشان سكونت گزيدند.بنابراين طبيعي است كه زندگي ساكنان اي ديار سخت وابسته به آب و ريزش باران بوده است. سال هاي متوالي كم باراني سال هاي قحطي و نداري و بي چيزي بوده است و اين موجب مي شده انسان اينجايي همواره چشم به آسمان داشته باشد و همه چيز را از خداوند طلب كند و اين خود به خود موجب مي شده وجه ديني زندگي پر رنگ شود.اين است كه ما مي توانيم نام خدا و پيامبر را در بسياري ابيات عاميانه ببينيم."الله بزن بارون/جبار بزن بارون/يارب به حق احمد/نوم خوش محمد/يارب بزن تو بارون/يارب تو كرده كاري /رزاق مور و ماري/بخشنده ي گناهي /يارب بزن تو بارون/يارب به حق پيمون/نوم خوش سليمون/يارب بزن تو بارون "
زندگي كشاورزي بي نيروي گاو نر ممكن نبوده است .مي دانيم كه آبياري مزرعه در اين منطقه بوسيله گاوچاه انجام مي شده است .در نبود تكنولوژي قدرت گاو بوده كه آب را با دول هاي بزرگ از چاه بيرون مي آورده است بنابراين در دوره ي خوشكسالي گاوها هم ناي حركت ندارند."گاي نر سر چاه/افتاده بر سر راه/يارب بزن تو بارون " يا در جاي ديگر آمده:"اي گاهاي نر و ماده/تو كيچه ها* فتاده/سر بر زمين نهاده/يارب بزن تو بارون" در سال هاي نداري هركس به فكر خود است تا تكه ناني يا دانه اي خرما به دست آورد و زنده بماند و ديگر نزديك ترين كسش را هم به ياد نمي آورد:"مادر از بچه بيزار/خيزون به كنج ديوار/يارب بزن تو بارون" كشاورزي عمدتا غله كاري بوده است چرا كه نان قوت غالب مردم آن روزگار بوده است و البته گندم همواره تقدس خود را داشته است."يك من غله داشتم/تو يك كلي* كاشتم/گفتم خدا برو* با/صد من غله مگير با*" در پايان نام پسر بزرگ خانه را آورده و براي او آرزوي دامادي مي كنند مثلا اگر نام پسر احمد باشد اينگونه مي گويند:"احمد كه دما موكه*/ري سينش طلا موكه*/از خونه جدا موكه*/الله بزن بارون /جبار بزن بارون " در روستاهاي مجاور ابيات ديگري نيز با لهجه اي متفاوت خوانده مي شود كه نگاهي نيز به آنها مي اندازيم. در هنگامه ي نداري و بي چيزي و ناتواني عيش و تماشا و عروسي هم سر نمي گيرد :"دختر ها گرد هستن/بي شوهري نشستن/دل به اميدت بستن " در اين ابيات آرزوها و اميدها هم به نحوي ظريف و زيبا بيان مي شود .آرزوي روزي كه باران و بهار آيد.زمين كه بارور شد چهره ها مي شكفد و جسم ها تواني مي گيرد و انبساط خاطري فراهم مي آيد و دلدادگان به هم مي رسند عروسي ها از سر گرفته مي شود و آنگاه نوبت باروري زنان مي رسد وچون نگاه مردسالانه بر جامعه حاكم است آرزوي آن دارند كه زن خانه اول صاحب پسري شود." بارون بهار انده*/از كوش و شمال انده/داست ها تيز هاكنيم/غله چون دوار* انده/بي بي چرا حيروني/ وازواكو* در گوني/فاطمه يه پسي باره*/بعدش يه دتي* باره/الله بزن بارون/جبار بزن بارون/يه خونه ي نو كردم/ انبار پر جو كردم/توي كيچه تش* كردم/اي سيرمه ها* چش كردم/الله بزن بارون / جبار بزن بارون. "
توضيحات
كيچه:كوچه كل:گود برو(به ضم ب)با:باران بيايد مگير با:گيرم بيايد دما موكه:دامادش كرديم ري سينش طلا مو كه:روي سينه اش را با طلا تزيين كرديم از خونه جدا موكه:از خانه ي پدر جدايش كرديم انده:آمده دوار:ديوار وازواكو:باز كن پسي باره:صاحب پسري شود دت:دختر تش:آتش سيرمه:سرمه