بانوی ارديبهشت(داستان)
نقش خیال(داستان)
عفت شبان آزاد

نقش خیال(داستان)

تک تیرانداز
محمدرضا روحانی

تک تیرانداز

جان هزار ساله(داستان)
محمدرضا روحانی

جان هزار ساله(داستان)

خالو(داستان)
عفت شبان آزاد

خالو(داستان)

پیشنهاد بی شرمانه(داستان)
محمد رضا روحانی

پیشنهاد بی شرمانه(داستان)

آغام(داستانی از آن روزهای لنگه)
عفت شبان آزاد

آغام(داستانی از آن روزهای لنگه)

رفتم گوشه ی بادگير ولو شدم رو حصير. شمدِ خيس را کشيدم رويم، و باد که به شمدِ خيس ميخورد، خنکیِ مطبوع و دلپذيری زير شمد پوستم را نوازش ميکرد. هنوز درخلسه ی آن خنکا بودم که دوباره احساس سوزش و داغی بيدارم کرد. تَش باد (آتش باد) شمد را خشک کرده بود، اما متکا و حصير هنوز نم داشتند. بلند شدم نشستم که صدای خيری بلند شد اَمّون (امينه رو اونجوری ميگفتند) آروم ميگيری يا صدای آغام (بابام) بزنم؟
گل ناز
محمدرضا روحانی

گل ناز

خاطره
عفت شبان آزاد

خاطره

خاک کهنه، خاک نو(داستان)
محمدرضا روحانی

خاک کهنه، خاک نو(داستان)

قسمت(داستان)
عفت شبان آزاد

قسمت(داستان)

بعد از نیمه شب(داستان)
محمدرضا روحانی

بعد از نیمه شب(داستان)

عبدو (داستان)
برشی از زندگی قدیم مردم بندرلنگه(عفت شبان آزاد)*

عبدو (داستان)

پدیده های اجتماعی هر کدام برای خود تاریخ و ماندگاری دارند آنزمانکه در اکثر نقاط کشورمان عقب‌ماندگی بر تمام لایه های زندگی مردم حاکم بود ،شهر بندرلنگه به تبع آن و با توجه به اقلیم خاص خود، محرومیت های عمیقی داشت . یکی از کمبودها و مشکلات عمده و تاریخی این شهر که گاه هنوز رخ می نماید، آب بوده و لااقل در پنجاه سال گذشته که هیچ‌گونه آبرسانی آشامیدنی عمومی در منازل نبوده، سقاها یا آبرسان ها با چهارپایان آب را به درب تمامی منازل شهر می بردند و زندگی با تمام سختی هایش برای مردم شیرین بوده است. شخصیت داستان «عبدو »یکی از صدها سقاهایست است که در شهرهای بندر لنگه بندر کنگ، چارک بستک‌و روستاهای آن ها یکی از ارکان های زندگی روزمره مردم بوده اند داستان برشی از یک واقعیت زندگی در گذشته به شمار می‌رود که به خوبی زوایای زندگی یک سقا و نحوه ارتباطاتش با مردم را به خوبی و با زبان ساده بازگو می نماید...(مدیر مسوول مروارید مهر انلاین)
چراغ قرمز اتوبان(داستان)
محمدرضا روحانی

چراغ قرمز اتوبان(داستان)

۳