به گزارش وبگردی مروارید مهر انلاین به نقل از ، براساس آمارها و به گفته مسئولان در سالهای اخیر سن طلاق پایین آمده که به دنبال خود جامعه را با پدیده بیوگی در سنین پایین روبهرو کرده است. این نوع از بیوگی، آسیبهای بسیاری در سطوح خرد، میانه و کلان ایجاد میکند.
براساس تعریف بیوگی، افرادی که به دنبال فوت یا طلاق، همسر خود را از دست میدهند، بهعنوان فردی بیوه شناخته میشوند. در چند سال اخیر نیز شاهد کاهش سن طلاق بودیم که همین امر افزایش زنان بیوه در سنین پایین را به دنبال دارد. سال 93 دکتر محمد اسلامی، معاون دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت اعلام کرد که 80 درصد طلاقهای سال 92 در کشور در سنین زیر 30 سال بوده و حدود 14 درصد طلاقها نیز مربوط به یک سال اول زندگی است.
بیوگی در 17 سالگی
عدم ارایه آمار مشخص از تعداد زنان بیوه، عاملی است که پرداختن به این موضوع را دشوار میکند. هرچند این آمار از سوی مسئولان به درستی اعلام نمیشود اما جامعهشناسان با ارزیابیهای خود وضعیت را ترسیم میکنند. سال گذشته امانالله قراییمقدم، جامعهشناس با انتشار آماری اظهار کرد که سن طلاق و بیوگی به 17 سال رسیده است.
بیشترین تعداد طلاق ها در زنان 20 تا 24 ساله است
روند 10 سال اخیر طلاقها نیز بیانگر افزایش تعداد زنان بیوه در سنین پایین است. در در سال 94، 163 هزار و 765 مورد طلاق به ثبت رسید که بیشترین تعداد در ترکیب سنی مردان 30 تا 34 و زنانه 25 تا 29 ساله بود. سال 93، 163هزار و 569 مورد طلاق و در سال 92، 155 هزار و 369 مورد طلاق به ثبت رسید که در هر 2 سال بیشترین تعداد در ترکیب سنی مردان 25 تا 29 ساله و زنان 20 تا 24 بود. روند عمومی در 10 سال گذشته به همین شکل بود؛ بهطوریکه در سال 85 که 94 هزار و 39 مورد طلاق به ثبت رسید هم بیشترین طلاقها مربوط به ترکیب مردان 25 تا 29 ساله و زنان 20 تا 24 ساله بود. حتی در سال 83 با 73 هزار و 882 مورد طلاق، بیشترین طلاقها مربوط به این گروه سنی بوده است.
همباشی از پیامدهای بیوگی در نوجوانی و جوانی
بیوگی همواره با خود آسیبهایی را برای فرد و جامعه به همراه دارد. این آسیبها زمانی که سن بیوگی پایین باشد، چندین برابر میشود. بهمنظور بررسی آسیبشناسانه پایین بودن سن بیوگی به سراغ عالیه شکربیگی، جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی رفتیم. او در گفتوگو با مهرخانه با اشاره به پیامدهای افزایش طلاق در سنین پایین تصریح کرد: یکی از بحثهای مرتبط با افزایش طلاق در سنین نوجوانی و جوانی، گرایش این افراد پس از طلاق به سمت همباشی است. در واقع یکی از بسترهای افزایش همباشی، افزایش زنان بیوه است که از پیامدهای خروجی طلاق است.
عدمپذیرش عملکرد دختران بیوه در خانواده
او با بیان اینکه در بررسی پدیدههای اجتماعی، هر مسأله اجتماعی خود میتواند علتی برای رخ دادن پدیدههای دیگر باشد، افزود: هر پدیده خود پیامدهایی را به بار میآورد. بنابراین اگر بخواهیم بیوگی و افزایش آن را آسیبشناسی کنیم، طبعاً میتوانیم آسیبهای زیادی را به لحاظ فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی برای آن در نظر بگیریم. وقتی یک دختر در خانواده حضور دارد، کارهایش مورد قبول آن سیستم (خانواده) است، اما وقتی این دختر ازدواج میکند، طلاق میگیرد و دوباره به کنار خانواده بازمیگردد، سیستم خانواده، کارکرد او را مانند قبل قبول ندارد. بنابراین کنش، عملکرد و کارکرد این زن بیوه در نهاد خانواده که قبلاً نیز در آن بوده، پذیرفتهشده نیست و حمایتهای اجتماعی و عاطفی که پیش از این در خانواده از او صورت میگرفته، ممکن است از بین برود که دلیل آن ذهنیتها، رسوبات و مشتقاتی است که جامعه نسبت به یک زن بیوه دارد.
بزرگترین آسیب برای فرد بیوه، تصور تهدید بودن آنهاست
این جامعهشناس با تأکید بر تحولات اجتماعی در ارزشها و هنجارهای خانوده طی سه دهه بعد از انقلاب اسلامی گفت: هنوز درصدی از افراد حضور زن بیوه را در جمع خود نمیپذیرند و آن را در اجتماع و خانواده بهعنوان تهدید میبینند. بزرگترین آسیب برای فرد بیوه این است که هر لحظه حضور خود را بهعنوان یک سربار و تهدید در خانواده، جمع دوستان و اجتماع تلقی میکند. علاوه بر اینها معمولاً زنانی که بیوه میشوند به دلیل اینکه شرایط و بستر قبل را در خانواده ندارند، بعضاً به دنبال ازدواج مجدد هستند و ازآنجاییکه در ازدواج اول نتوانستهاند توافق و تفاهم لازم را داشته باشند، در ازدواجهای بعدی نیز دچار افسردگی حاد و مشکلاتی میشوند که خود در یک پروسه همچنان تولید و بازتولید میشود. بیوگی بعضاً میتواند مشکلات روحی و روانی برای فرد به وجود آورد تا جایی که در بعضی مواقع میبینیم این افراد به سمت افسردگی میروند و در بعضی موارد ممکن است، دست به خودکشی بزنند. بنابراین پیامدهای بیوهشدگی در جامعه میتواند در سه سطح خرد، میانه و کلان مورد بررسی قرار گیرد.
بحرانی به نام بیوگی در سن پایین؟!
شکربیگی با اشاره به بحرانسازشدن بیوگی در سن پایین تصریح کرد: افزایش بیوگی در سن پایین طبعاً میتواند در آینده بحرانساز شود. قطعاً اگر حمایتهای عاطفی، اجتماعی، مالی و اقتصادی از این افراد صورت نگیرد که از زندگی مشترک بیرون میآیند و در مرحله طلاق قرار میگیرند و به مرحله بیوگی میرسند، بحرانهای آینده را رقم میزند. یکی از زمینههای بحرانساز در این مسأله، ناکارآمدی قوانین ماست. وقتی زنی بیوه میشود، آیا حمایتهای لازم قانونی را دریافت میکند؟ به نظر میرسد اینطور نیست یعنی در بسیاری از موارد، قوانین لازم برای حمایت از زنانی که بیوه شدهاند، وجود ندارد؛ بنابراین ضعف و نارسایی قوانین در بسیاری از موارد میتواند بحرانساز شود. مثلاً قانونی وجود داشته باشد که زن بیوه به لحاظ مالی و اقصادی حمایت شود، ادامه تحصیل دهد و دنبال آموزش و کسب سرمایه فرهنگی برای خود باشد یا بستر کسب شغل برای او فراهم شود.
از بین رفتن فضای امن پس از بیوگی
او درباره از دست دادن فضای امن پس از جدایی بیان کرد: زنی که در سنین پایین بیوه میشود، ممکن است فضای حمایتی و عاطفی را که در آن حضور داشته، از دست دهد؛ ولو اینکه این فضا با جدال و خشونت همراه بوده، اما جایی امن برای او بوده است. در بسیاری از موارد آنها دچار ناامنی فضای زندگی پس از بیوگی میشوند. این زنان در هر جایی که قرار بگیرند با توجه به رسوبات ذهنی موجود در ذهن افراد جامعه، ممکن است درخواستهای نامشروع دریافت کنند. حتی در مواردی مشاهده شده که مردان متأهل در مواجهه با زنی بیوه، خواستهای نامشروع داشتند. با توجه به افزایش آسیبهایی که در جامعه وجود دارد، بلافاصله ممکن است ذهنشان به این سمت برود که فرد مورد خوبی است که رابطهای را شروع کنند زیرا زمینه، بسترها و مسائلی که بتواند این ارتباط را رقم بزند، آماده است. ممکن است حتی اطرافیان و خویشاوندان فردی که بیوه میشود، حضور این زن را بهعنوان آسیب تلقی کنند؛ از بابت اینکه بخواهد نگاه همسران آنها را به خود جلب کند.
تغییر نگاه توسط رسانهها
این جامعهشناس با تأکید بر نقش رسانهها در بهبود دید جامعه اظهار کرد: بحرانشدن چنین پدیدهای به دلیل بیتفاوتی رسانه نسبت به آن است. رسانهها باید آموزش دهند که به دنبال شرایط جامعه ممکن است دختری در سن پایین بیوه شود و نیاز به حضور در خانواده، جامعه، محیط تحصیل، بهداشت و تغذیه دارد. خوب است که رسانهها در این زمینه ورود کنند و بگویند ممکن است این اتفاق برای هرکسی رخ دهد؛ پس ما خودمان را تافته جدا بافته تلقی نکنیم. در حال حاضر انگار سرمایه اجتماعی موجود نیست و زمانی که اعتماد بین خانوادهها و دوستان موجود نباشد، زمینهساز بحران میشود. حال که سن بیوگی پایین آمده است و دخترانی در سن پایین ازدواج میکنند و به دلیل نداشتن مهارتها و تفاهم لازم، نگرشهای سنتی یا هر دلیل دیگری ازدواج میکنند و بیوه میشوند، خوب است که برای حضور مجدد آنها فرهنگسازی شود. نمیتوانیم تلقی کنیم حتماً حضور اینها آسیبزا و بحران است. در بسیاری از موارد این افراد اگر راهنماهای خوبی داشته باشند، قطعاً به جایگاههای خیلی خوبی در زندگی خواهند رسید و به هر حال در آینده ممکن است ازدواج موفق دیگری داشته باشند. اما اگر نگاه ما نسبت به آنها، فقط با دید آسیب باشد، پیامدش آسیبزایی و بحران خواهد بود.
روسپیگری و پیامدهای آن، از آسیبهای سن پایین بیوگی است
شکربیگی با اشاره به تأثیر پایین بودن سن بیوگی بر روسپیگری گفت: یکی از آسیبهای پایین آمدن سن بیوگی، افزایش روسپیگری در جامعه است. در واقع زنی که بیوه شده، ممکن است به لحاظ اقتصادی مشکل داشته و از طرفی مهارتی برای اشتغال نداشته باشد؛ بنابراین زودرسترین کارکردی که میتواند برایش باشد، تنفروشی است. بستر روابط جنسی نیازمند عشق، علاقه و انگیزه دوطرفه است و اگر این موارد نباشد، رابطه از روی اجبار و نیاز است. تنفروشی میتواند بسترهای زیادی داشته باشد؛ یکی از آنها نیاز فردی است که تنفروشی میکند. بنابراین زنی که بیوه میشود، اگر شرایط و حمایتهای لازم و اقتصادی را از طرف خانواده، سازمانها و نهادهای مردمی نداشته باشد، به این نتیجه میرسد که تنفروشی سریعترین راه ممکن برای پیش بردن معیشت زندگی خود است. این موضوع میتواند آسیب بسیار مهمی برای جامعه و اجتماع باشد و برای آن ناامنی ایجاد کند. در بسیاری از موارد گسترش بیبندوباریهای جنسی پیامدهای دیگری مانند افزایش بیماری ایدز و عدم سلامت جسمی و جنسی این زنان و کسانی که در ارتباط با آنها قرار میگیرند را رقم میزند.
کارکردهای منفی بیوگی
همواره بحث نیازهای جنسی و زن در مناسبات زندگی اجتماعی مهم بوده که میتواند کارکردهای مثبت و منفی به دنبال داشته باشد. کارکردهای مثبت پویایی یک زن، حضور با انگیزهاش، کنش پویا و عاملیت زنان در بحث تحصیلات بالا و اشتغال و مدیریتهای سطوح میانه و کلان است اما از آن طرف، بیوگی در بسیاری از موارد حریم انسانها را از بین میبرد. در واقع انسانها برای خود حریمی قائلاند و دخترانی که در جامعه حضور دارند و تحصیل میکنند، حریمی نامرئی دارند. زمانی که بیوگی اتفاق میافتد، ممکن است به صورت نامرئی آن حریم حمایتی و امنیتی که یک زن در اجتماع دارد، از بین برود و به دلیل اندیشههای غلط موجود در فرهنگ ما و بسیاری از ضدارزشهای رایج نسبت به زنان بیوه، میتواند کارکردهای منفی را در این مسیر به دنبال آورد که خود منشأ آسیبهای اجتماعی دیگری است. تصور کنید به طور ناخودآگاه و ناخواسته زنی در مسیر زندگی یک زوج قرار بگیرد و مرد متأهلی با یک زن بیوه ارتباط برقرار کند. بین آنها علاقهای ایجاد شود، آسیبی که وارد میشود به خانواده مرد است. بیوگی در سن پایین دایره وسیعی از آسیب را میتواند در بربگیرد. اگر قوانین لازم، نهادهای مدنی و سازمانهای دولتی برای حمایت از زنان بیوه وارد صحنه نشوند، شاهد آسیبهایی خواهیم بود که در آینده منجر به بحران میشود.
وجدان جامعه را در زمینه زنان بیوه بیدار کنید
این جامعهشناس با تأکید بر لزوم بیدار کردن وجدان جامعه اظهار کرد: در بعضی از موارد حضور زنان بیوه به دلیل بستر آسیبزایی که در جامعه ما وجود دارد، ممکن است بحران و مشکل تلقی شود. بعضی از آنها ناخواسته گرفتار چنین مشکلاتی شدهاند؛ به همین دلیل باید نهادهای دولتی، نهادهای مدنی، رسانهها و انجمنهای علمی با اطلاعرسانی نسبت به این مسأله وجدان جامعه را نسبت به آن بیدار کنند که حرمت، احترام، شأن و اعتبار چنین زنانی را نگه دارند. اگر ما در جلسهای متوجه شدیم زنی بیوه است، بلافاصله در ذهنمان شروع به آسیببافی نکنیم. ممکن است زنی در زندگی اول ازدواج موفقی نداشته باشد؛ این برچسب و انگاره بیوه که بر پیشانی فرد میخورد، نباید او را از زندگی سعادتمند بعدی محروم کند.
بیتفاوتی اجتماعی هم در ساختار و هم مردم زمینهساز بحران است
شکربیگی با انتقاد از عملکرد جزیرهای مسئولان گفت: وقتی جزیرهای عمل شود، مشکلات در جامعه به وجود میآید. اگر هر مسئولی خودش بخواهد بحث آسیب اجتماعی و مشکلات خانواده را حل کند، به تنهایی موفقیتی به دست نخواهد آمد. اگر همه دست به دست بدهیم و با همکاری و همدلی مشکلات را یکی پس از دیگری بررسی کنیم، میتوانیم از بحرانهای آینده جلوگیری کنیم. تشکیل خانههای امن در محلهها برای زنانی که از جامعه رانده میشوند و ره به جایی ندارند، باعث جلوگیری از تنفروشی و روسپیگری آنها میشود. در بسیاری از موارد کوتاهی نه تنها از سوی دولت بلکه از جانب مردم است؛ مردم جامعه دچار نوعی بیتفاوتی نسبت به هم شدهاند. متأسفانه بیتفاوتی اجتماعی هم در ساختار و هم در مردم زمینهساز بحرانها و آسیبهای حاصل از پدیدههایی مثل طلاق، بیوهشدگی و ازدواجهای ناموفق (که مهمترین دلیل آن عدم مهارت در زندگی زناشویی است) شده است.
آسیبهایی جدی مانند روسپیگری و گسترش همباشی از پیامدهای بیوگی در سنین پایین است که به گفته کارشناسان، با ادامه این روند در آینده به بحران میرسیم؛ پس لازم است که دولت و نهادهای مدنی بهطور جدیتری وارد این موضوع شوند و با اقدامات پیشگیرانه علاوه بر کاهش آمار بیوگی در سنین پایین، حمایتهای لازم از این زنان را در برنامه داشته باشند.