• کد خبر: ۴۸۷
  • | تعداد بازدید: ۶۶۱
  • ۱۸ مهر ۱۳۹۹ - ۰۸:۱۴
ای کبله نازبانو! الهی که همون آغایی که ضریحش گرفتی بزنه به کمر دوشقت کنه!فقط خودت میدونی وخداکه تونامسلمون تخم اجنه ای !اصلا خودشیطونی!
با اوگیس حنا بسته که مثل چوگون اززیرمقناع دورسرت بیرون میفته وابروی خطاط کشیده و چشای گود رفته که دورتادورش با سورمه سیاه میکنی! ودماغ عقابیت اگر دسته جارو هم دستت باشه خود حرمله جادویی!

تا قیام قیامت نفرینت میکنم! ازت نمیگذرم نعوذبالله اگر خداهم بگه ازت نمیگذرم! البت خدا تو بهتر میشناسه!خودش میدونه تو تخم همون ابلیسی که ازبهشت انداختش بیرون
دیدی چه کردی بامن؟ روزم شوم سیاه کردی! عمرم تباه کردی !کباب بشی که کبابم کردی!
برا خودم روزگارداشتم! مکیه ملا رجبعلی اتاقی محض رضای خداداده بود به من که سرپناهم بود . روزا چندتا نان بالاتاوه و گَپُک وکف تاوه می پختم ومیفروختم !اموراتم میگذشت که سروکله توپیداشد!
چه روز نحسی بود که آمدی سراغم !
با اون زبونت که مار از سوراخ میکشیدی گولم زدی!
گفتی بیا خونه پیش خودم!اونجا کمک حال منی مواجبت هم جمع میکنی !برای خودت !گفتی خوبیت نداره بیوه زن جوون وخوشگلی مثل تو تنها باشه درسته خونه مکیه ای ولی اوهم بیوه زن پیریه که افتاب لب بونه!
شوهرت زنده رو رفت!الان چندساله؟
ازکجا معلوم زنده باشه؟جاشو جماعت عمرش کف دستشه! کارردریا کارزاره.
اونقدرگفتی وگفتی که خام شدم وگولت خوردم! وپشت سرت راه افتادم اومدم خونت!نگو تو حرمله!توابلیس نقشه داشتی برام!
تو حیاط خونت تنور زدی صبح نون گپک میپختم !روزا بادله می بافتم وارنی خوص میزدم وتو میفروختی !
می گفتی پول خوص وگلابتون وودّوکه خریدم ورمیدارم ومزددستت برات پس اوگَن میکنم منم باورم شد.
ازهمه بدتر غلوم عباسو پسر هیزت بود که وقت وبی وقت میومد سراغم وزبون میریخت وبا نگاه چپ وچولش میخواست بخورتم!
وقتی شکایتش به توکردم تریغ شدی و گفتی کرم ازخود درخته!
گفتی غلومعباس من نگای تو هم نمی کنه! خیلی باورت شده معلوم نیست ازکجا اومدی! ننت کیه ؟بابات کیه؟شوورتم که یه جاشوی پاپتی بود روجالبوت ناخدا نعمان معلوم نشد چی به سرش اومد ؟میخوای خودت به ریش پسر من ببندی!
ازبس روزگارم شب کردی گفتم حقم بده برم جواب دادی کدوم حق!توحقی نداری جایی هم برای رفتن نداری من هم که میشناسی، هرجابری برت میگردونم، صدتا انگ بهت میچسبونم که ،هیچ کس توخونش راهت نده
ازبخت سیاهم مکیه هم که پیرومریض بودخدا ازش راضی شد وپسرش از بحرین اومد خونش فروخت ورفت!
جایی نداشتم برم کسی نداشتم!ننم وبابام بعد فرار من وعبدالرحمان ازشناس ازننگ رسوایی که من بارآوردم تو یک سال دق کردن بهانشون این بودکه دختربه ..... نمیدیم!بعداونا همه فامیل ازمن بری شدن!عبد الرحمانم زنده رو رفت که رفت
اسیر توشدم ! کنیز توشدم! التماست کردم پسرت نصیحت کن! حرف من باور نمی کردی!
چقدرهم دورو وعیارومکار بودی!
مردم بدبخت سراغت میومدن مشکل گشاشون باشی!پول قرض میدادی ودوبرابر میگرفتی باهزار بهانه وننه من غریبم! با اون پولای حرومت کربلا هم رفته بودی! نمیدونم یه تکه گل اخرا از کجا جُسته بودی میگفتی تربته!
الحق که شیطون باید میومد پیش خودت درس میگرفت!
میگفتن شوهر ت وقتی غلومعباس دنیا اومد عاشق یه کولی قرشمال که معلوم نبود ازکجا اومده شد واونو ورداشت وازین جا رفت که رفت! حالا میفهمم اون بیچاره ذات نحسابود تورا شناخته بودکه ازدستت فرارکرد!
ازم بیگاری کشیدی!حقم خوردی!سرم کلاه گذاشتی ومن راه پس وپیش نداشتم! آخرشم یه روز پسین توماه محرم!وقتی رفتی روضه غلومعباسو اومدسراغم!درخونه ازداخل خرک کرد! بردم توپستو چفت درانداخت وبلایی که نباید به سرم آورد! روزگارم سیاه کردین آتش به جونم زدین! ووقتی بهت گفتم حامله ام کارستون کردی!غلوم عباسو چشم دریده میگفت معلوم نیست نغل کی میخوادببنده به ریش من! هزارپ بیزوبلا به سرم آوردی !چه دارودواها به خوردم دادی !که بچه بیفته فایده نکرد!
بعدش منو ازهمه قایم کردی که نبینن شکمم روز به روز بالا میاد
تا اون روز سیاه که درد زایمان اومد سراغم !میدیدم که جاریه زن الماس که اوهم پابه ماه بوداومده پیشت مونده! به این بهانه که شوهرش دریاست وهفت ماهه خبری ازش نیست تا اگه دردش بگیره نصف شب کسی پیشش باشه
جاریه همسایه دیوار به دیوارت بود اونزن بدبخت بیچاره ای بود که خودشو دست مکروحیله تو سپرده بود،.
عاقبت اونشب که من دردم گرفت جاریه اومد تواتاق من! کنارمن نشست دیدم شکمش خالی شده . تو چار درد بودم نشد بپرسم کی بچش دنیا آورد؟
تو قابلگی بلد بودی، بچه خیلیهارو تو به دنیا می آوردی اونشب خودت بچه منو گرفتی گفتی پسره!
فرداش جاریه روجا خوابید!به همه گفتی نصف شب زایمان کرده! پسرآورده!
ودرخلوت من میرفتم وبچه رو
شیرمیدادم!اینم نقشه توبود!
جاریه چندین سال بود بچش نمیشد وشوهرش که جاشو بود وسفرای دریاییش گاهی به یک سال هم میکشید گفته بود این سفرکه برگردم روسرت زن میارم تاذریه داشته باشم !ازتو ناامید شدم!
وقتی دیدی بچه من نیفتاد این نقشه روباجاریه کشیدی!هم ازشر به قول خودت نغل من راحت شدی هم جاریه از خونه خراب شدن نجات دادی!طلاهای اون بیچاره عوض دست مزد ازش گرفتی و پای رفتن هم ازمن ،کجابرم وقتی که دستم زیر ساطورتو ئه خدا ازت نگذره ابلیس!خداازت نگذره

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: