چشم به ره..
کومه های آتش اشتیاق
همچنان شعله می کشد
وشرار ها می افشاند
و
دود آه..
رقصان ...و
پیچ وتاب خوران
سر برآسمان کشد
سینه میسوزد از
سوزش این آه ...و
دل میگدازد...
ودیده ،چشم به ره دارد
تا که سیاوشم ...
سرفراز و
سلامت از ین شعله
بگذردو...
آنگاه...
خاکسترم گواه پاکی او
گردد
و...
چه باک اگر ازمن
جز خاکستر نماند
چه باک ....
ع- آزاد چهارشنبه سوری ۹۹
این خبر را به اشتراک بگذارید: