(گزارش كارگزار بنادر جنوب از بندر بستانو و بندر شيو)
  • کد خبر: ۱۰۰
  • | تعداد بازدید: ۴۸۲
  • ۲۰ مهر ۱۳۹۸ - ۰۰:۲۸


پس از پايان جنگ جهاني اول، كشور ايران اوضاع نابساماني را تجربه ميكرد. ملاحظات قدرتهاي استعماري در امور مختلف، سرخوردگيهاي نيروهاي اجتماعي از نتايج انقلاب مشروطيت، تاثيرات اقتصادي ويران كننده پس از جنگ و عوامل ديگر موجب ضعف حكومت مركزي و تقويت بحرانهاي داخلي گرديد. در اين شرايط «احمدشاه قاجار» و دولتمردان ايران امكان مقابله جدي و همه جانبه براي حل اين بحران ها را نداشتند. در اين اوضاع و احوال وضعيت خليجفارس و نواحي پس كرانهاي آن بيش از ديگر نقاط ايران دستخوش ناامني و بحرانهاي محلي و منطقهاي گرديد. دخالت مستقيم انگلستان و كارگزاران آن، قيام تنگستانيها، رقابتهاي بي پليان قبايل، كه مردم در آتش جنگ و نزاع بيپايان آنها ميسوختند و اين در حالي بود كه والي فارس و كارگزار بوشهر حضور چنداني در اين بخش از سواحل ايران نداشتند. امنترين نقاط خليجفارس در اين دوره بحراني سواحل بندرلنگه تا بندرعباس بود. اين منطقه تحت نظارت والي فارس و ضابطين محلي اداره ميشود و قوي ترين ارتباط با دولت مركزي را داشت. با اين همه ناامني مسيرهاي تجاري تاثير مخرب خود بر اين مناطق نيز برجاي گذاشته بود. بندرلنگه و نواحي وابسته به آن دچار افول و ركود اقتصادي شديد بود. در ميان اين ضعف حكومت مركزي، شورشهاي داخلي و كودتاهاي نظامي، مجلس چهارم افتتاح شد. از مهمترين موضوعاتي كه در دستور كار مجلس و دولت قرار گرفت، ايجاد امنيت داخلي بود. از اين رو هيات دولت در زمان صدر اعظمي مشيرالدوله بنا به پيشنهاد مجلس شوراي ملي زمينه ايجاد نيروي نظامي جديد را در ايران مورد بررسي قرار داد. (با انحلال پليس جنوب در فارس و بوشهر كه در 21 آذرماه 1300 برابر با 11 ربيعالاخر 1340 قمري به وقوع پيوست)

كشور به چهار نقطه شمال و جنوب و شرق و غرب جهت استقرار نيروهاي نظامي درنظر گرفته شده كه مركزيت جنوبي آن را اصفهان درنظر گرفته بودند. هيات دولت ابتدا طي حكمي كه در مردادماه 1300 خورشيدي موقرالدوله را از سمت حكومت بنا در عزل و مشارالدوله را به جاي او منصوب نمود و يمين الممالك در سمت كارگزاري بنادر خليجفارس ابقا شد. در پي ابلاغ هيات دولت، وزارت جنگ يمين الممالك را مامور كرده تا ظرف مدت كوتاهي كليه اطلاعات سياسي و نظامي لازم را از سواحل و بنادر مسكون خليجفارس گردآوري و به مركز گزارش نمايد. كارگزار بنادر خليجفارس پس از دريافت ابلاغ دولت مقدمات انجام اين سفر را فراهم نمود، «كشتي پرسپوليس» و ناخداي ايراني آن «كاپيتان عبدالرحمن» در طول اين ماموريت او را همراهي ميكردند. بنادر و جزايري كه در اين ماموريت به پنج ماه بازديد و گزارشهاي مبسوطي از آن ارائه گرديد به شرح زير است.

بندر ديلم، جزيره خارك، دلوار، لاور، دير، كنگان، تمبك، طاهري، عسلويه، بستانو، شيو، مقام، جزيره شيخ شعيب، چيرو، جزيره قيس، چارك، مغو، بندرعباس، چاه بهار، گواتر، جاسك، سيريك، ميناب، جزيره هرمز، جزيره قشم، كوهستك، جزيره هنگام، كارگه، نمكدان، بندرلنگه، بندركنگ

آنچه از متن صورتجلسات برميايد اين است كه پس از توقف كشتي پرسپوليس در لنگرگاه، ورود كارگزار و هيات همراه به كدخدا يا ضابط يا مديرگمرك و يا نمايندگان آن اطلاع داده ميشود و تشكيل جلسه معمولاً در كشتي پرسپوليس و با حضور كليه افراد انجام ميپذيرفت.

ابتدا يمينالممالك طي يك سخنراني كوتاه هدف از ماموريت خود را بيان ميكند كه متن سخنراني كم و بيش شبيه هم است. سئوالات كارگزار از ضابط و كدخدايان در تمامي گزارشها به شرح زير است.

1- اسم شما چيست؟ چند سال داريد و اهل كجا هستيد و از طرف كي ماموريت داريد؟ 2- تعداد خانوار محلي ضابط شما چه تعداد است و ابنيه دولتي در اينجا چيست؟

3- ماليات ديواني در سال چه مبلغ است و به كي ميپردازيد. عايدات گمركي ماهيانه از چه قرار است؟ 4- تجارت محل ماموريت شما با كجا است فقط وارداتي دارد يا صادراتي هم هست؟ 5- مسافت تا بوشهر چقدر است؟ تفنگچي داريد تعداد آنان چقدر است و حقوق از كه ميگيرند، تعداد جهازات دريايي اينجا چند فروند است؟

6- معادني در منطقه هست و مردم چه صنعتي دارند؟ 7- در اوقات جنگ بينالملل اروپا انگليسيها يا آلمانيها يا از اول ديگر به اينجا آمده و توقف كرده و ساختماني ساختهاند يا نه؟

هنگامي كه كشتي پرسپوليس به ساحل بندر بستانو ميرسد همين سئوالها را از ماهيگيري به نام حسن كه خود را پسر حاجي، سي و دوساله و اهل دشتي گاوبندي معرفي ميكند، ميپرسند. (مورخ 29 حمل ايت ئيل 1301) خلاصهي پاسخ ناخدا حسن چنين است: «كداخداي اينجا، كدخدا محمد كه كدخداي دشتي اينجا هم جزو اوست. حالا در دشتي گاوبندي است. اين ده داراي شصت خانوار است، تجارات اينجا فقط هيزم است كه به قطر و بحرين و لنگه و بوشهر حمل ميشود و اجناس هم از بحرين و لنگه و بوشهر وارد ميكنند جمعيت اينجا يكصد و پنجاه نفر است. اين ده بيست و پنج نفر تفنگچي مسلح ميتواند بدهد كه از كسي حقوق نميگيرند. ماهيگيري در اينجا براي مصرف اهالي و به بيخه هم ميبرند ولي حمل دريا نميشود. اما اينجا اهل صنعتي نيستند و متاعي ندارد فقط اينجا اهل زراعت هستند و ايام غوص هم طرف بحرين و قطر ميروند غوص ميكنند. ميزان ماليات اينجاسي نفر هستند كه سري سه تومان ميدهند به شيخ مذكورخان بقيه هم يا تخفيف دارند يا معافند و سال يك متربه ماليات وصول مي شود ولي سندي براي وصول پول نميدهند. حاصل اين صفحات يك تخم چهار تخم ميدهد ملخ هم ميشود. در اينجا ملل متنوعه وجود ندارد. تماماً اهل سنت هستند. جهاز غوصي دو تا دارد و پنج و شش تا جهاز كوچك ماهيگيري.»

ناخدا حسن در مورد حضور نيروهاي خارجي ميگويد در اينجا هيچ كس وارد نشده و ساختماني هم نكردهاند و در مورد نحوهي سلوك شيخ مذكور ابراز ميكند كه سلوك شيخ مذكور با مارعايا خيلي خوب و خوش سلوك است و خيلي خوب با ما رفتار ميكند. دو نفر تفنگچي گمرك (يوزباشي پسر محمد اهل ترك قشقايي عمله صولت الدوله سي سالن سن و بدون اولاد و خاجي غلام پسر مشهدي خسرو اهل لار و سي و دو ساله و داراي يك پسر و يك دختر) نيز ضمن آنكه گفتههاي ناخدا حسن را تاييد ميكنند ميگويند «از طرف گمرك لنگه ماموريت دارند و نفري هشت تومان ميگيرند و چند ماه ميشود كه هيچ جهاز نميايد و ماهي ميشود كه چهار پنج جهاز ميآيد و تقريباً ماهي پنجاه تومان عايدات اينجاست و به ما خيلي سخت ميگذرد و حقوقمان خيلي كم است. جهازي كه ميايد، جهاز را نگه ميداريم. ميرويم عقب مدير از شيوه ميايد و بار گمرك گرفته و مرخص ميكنند.»

در بندر شيو كارگزار بنادر شيخ مذكور خان ضابط محل را مورد پرسش قرار ميدهد. (اول برج شورايت ئيل 1301) خلاصه پاسخ شيخ مذكور چنين است.

«اسم من مذكور پسر مرحوم شيخ حسن خان و از طايفه آل منصور هستم و دو اولاد پسر دارم. ضابط محل شيو هستم. و ساكن گاوبندي ميباشم. سي سال سنم ميباشد. از طرف دولت و جزو ابواب جمعي آقاي قوامالملك هستم. سه سامان و هريك چند قراء است بدين قرار از طرف جنوب هشنيز، به ده، كناردان، احشام، بردول، فوم سان، ميلكي، اماني، بركه دكون، بندول، سهمون عليا و سهمون سفله (سفلي) سواحل، چاه مبارك، بستانو بري، عسكري نخل حاثه، بساتين، سفيد، زبار، بنو، كنار خيمه، خره، اكبري و فارسي كه در چهار سال جمعي آقاي قوامالملك از مافجري كرده و به شيخ محمد احمد خلفان سپردند. سته لو، دشتي، يمبريس، كنارنهار، بردخلف، باغ مقبل، در كنار دريا مخدون، شيو، زيارت، بستانو، شيو داراي صد خانوار است و چهارصد الي پانصد نفر جمعيت دارد. براي خودش دو هزار مسلح و براي خارج از خودش ششصد نفر مسلح ميتواند بدهد. شخصاً يكصد و پنجاه نفر تفنگچي دارم و حقوق از هفت تومان الي ده تومان ميدهم (از خودم حقوق ميگيرم) در حدود بنده شيعه و سني مخلوط ولي اكثريت با سني است از ملل متنوعه فقط در گاوبندي سه چهار نفر كليمي ميباشند.

نحوهي وصول ماليات

«ماليات ابواب جمعي بنده در سال شش هزار تومان با مالكي و قيمتي كه هريك از آنها ضابط جداگانه دارند ولي مالكي جز خود بنده است. گاوبندي سه هزار تومان. مالكي هزار و پانصد تومان كه پانصد تومان بواسطه تجزيه اكبري و فارسي كه شيخ محمد احمد خلفان دادهاند مجزي شده است. قيمتي هم هزار و پانصد تومان كه كلانتر آن هم امروز مستقل است. ماليات يك نخلي داريم كه در سال سه قسط ميگيريم و هزينه يك قران و از گندم ده يك ميگيريم و كاه در سرخرمن از حبوبات هم ده يك ميگيريم و سري هم از اشخاص كه ميروند غوص و برميگردند نفري دو تومان گرفته ميشود از جهازات شرعي كه تجارت ميكنند يك «گلاته» كه عبارت از ده يك باشد وصول ميكنيم و به آقاي قوام الملك ميپردازيم و قبض ميگيريم و قبوضات هم موجود داريم.

تجارت، معارف، عايدات گمرك، مسافت تا لنگه

«تجارت ورود اينجا برنج و قليلي حبه و شكر و قماش و صادرات اينجا گوسفند، پياز، هيزم براي بحرين و گاهي بوشهر حمل ميشود. كليته 12 فروند كشتي شراعي موجود است. معادني غير از گچ تا به حال كشف نشده ماهيگيري در اينجا بيش از مصارف اهالي است به بيخه حمل ميكنند. در حدود بنده هيچ متاعي نيست. در اينجا صنعتشان فقط حصيربافي و تك بافي است. حاصل امسال بحمدا... خوب است. اقدامي كه قابل ذكر باشد براي معارف نشده اكنون درصدد هستم دو نفر معلم از بوشهر بخواهم مكتب خانه قديمي هست. از عايدات گمرك اطلاعي ندارم، ولي هر وقت لازم به تقويت باشد با گمرك (همراهي) ميكنم. از اينجا تا لنگه 90 ميل كه عبارت از سي فرسخ باشد از راه خشكي حضور نيروهاي خارجي و علت حضورشان. «از آلمانيها هيچكس نيامده ولي از انگليسها آمدهاند جهازات جنگي هم وارد شده جنگ با هم كردهاند. هفده روز هفده شب در بندر شيوها را بمباران كردهاند. گلوله توپشان حاضر خانههاي خراب شده چند جهاز شراعي هم آتش زدند. هفت نفر هم كشته شد كه دفن كرديم. خودشان پياده نشدند ولي دشمنهاي ما كه حماديها باشند پياده كردند و شيخ محمد احمد خلفان را هم در بساتين پياده كردند و ساختمان و آثاري غير از خرابي در اينجا نگذاشتهاند.

علت جنگشان بنده نميدانم يليج سابقه سوئي با انگليسيها در بين نبود ولي از قرار كه شيخ عبدا... را فرستادم به بوشهر و در آنجا اظهار كردهاند گفتند بواسطه آنكه شما بسته بعلي اكبرخان و همراه با قشقاييها و گاهي هم ميگفتند بواسطه قتل آقا بدر كه در لنگه از دست تفنگچيهاي دولتي تنگستانيها بودند كه قاتلين از اينجا عبور كرده و ما حمايت كرديم ولي هيچكدام اينها نبوده جز وطن خواهي. از جهازات دولتي كشتي پرسپوليس بود و خود آقاي دريا بيگي سردار هم تشريف داشتند. پيش از جنگ نه خطي نه اظهاري نكردند. فقط خطي از آقاي دريا بيگي نوشته به عنوان مستحفظين بساتين كه گويا خط منشي شيخ محمد احمد خلفان بود به عربي كه من از طرف دولت مامورم شما را بكوبم و حاضر جنگ باشيد غير از اين چيزي ننوشته بود و چيزي نبود.

- ابنيه دولتي

ابنيه دولتي در اين حدود هيچ نيست ولي ما مال خودمان را متعلق به دولت ميدانيم.

- سئوال از مدير گمرك شيو

اسم بنده ميرزاعلي پسر حاجي اسماعيل دشتي و اهل دشتي و چهار ماه است در اينجا مامورم و مديرگمرك شيو و مضافات هستم و 28 سال سن دارم. جوابهاي شيخ مذكور خان كليته صحيح است ولي در گرفتن ماليات و پرداختن ماليات اطلاعي ندارم و عايدات گمرك در اين مدت چهارماه كه من بودهام از برجي صدتومان الي هشتصد تومان عايدات داشته است.

توضيح: اسم مكانها همانگونه كه در متن تاريخي آمده آورده شده است.

برگرفته از كتاب تحولات سياسي صفحات جنوبي ايران مجموعه گزارشهاي كارگزاران بنادر و جزاير مسكون خليجفارس- مولف: محمدباقر وثوقي مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: