بدریه زارعی دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، مدرس دانشگاه پیام نور بندرلنگه
  • کد خبر: ۱۳۴
  • | تعداد بازدید: ۸۴۳
  • ۱۶ آبان ۱۳۹۸ - ۱۱:۵۴


چکیده

پیشه­ی مردان بندرکنگ از دیرباز به سبب موقعیت جغرافیایی خاص، تجارت دریایی بود. تجارت دریایی اقتضا می­کرد که مردان به مدت 8 ماه یا چیزی فراتر از آن به دور از خانه باشند. در این مدت زنان که دلتنگ مردانشان بودند، دغدغه­ها و آرزوهایشان را با زبان و بیانی ادبی در قالب چهار عنصر مختلف فرهنگی از جمله باورها، آیین­ها، اشعار زنانه (ترانه­ها و لالایی­ها) و افسانه­ها به تصویر کشیده­­اند.

زنان در راستای سنت دریانوردی مردان، باورها و آیین­های خاصی آفریده­اند؛ باورهایی مانند پنهان شدن ستاره­ی سهیل در درون چاه و خارج شدن از آن با هدف راهنمایی مردان در سفرهای دریایی، باور به نحس بودن سفر در ایام خاص، حضور زنان به همراه مرغ در لنج و چرخاندن گیاه و وزش باد در پی آن؛ و آیین­هایی مانند مالیدن حنا و فضولات حیوانی بر درب خانه­هایی که به سمت کُوش (مشرق) قرار دارد، ریختن هسته خرما دم در خانه­ها، مراسم چهاردهی، مراسم تفأل زدن با تسبیح، خوشبو کردن خود برای شوهر، جشن و پایکوبی پس از پایان سفر و دوخت انواع لباس و کلاه به وسیله­ی زنان. برخی از این باورها و آیین­ها میان زنان و مردان مشترک، حال آنکه برخی دیگر کاملاً زنانه هستند و در راستای تسهیل سفرهای دریایی مردان شکل گرفته است. آنها همچنین دغدغه­های خود را در قالب اشعار زنانه یا قصه­ها و افسانه­ها بر زبان می­آورند؛ بدین صورت که در ترانه­ها و لالایی­ها، گاه از درد جدایی و فراق حکایت می­کنند، گاه از آرزوی بازگشت معشوق و زمانی در قالب دعا دست به دامان خدا و پیامبر می­شوند تا مردان را به سلامت باز گرداند. از سوی دیگر در قصه­ها و افسانه­های زنان نیز به عناصر مرتبط با سفرهای دریایی از جمله ستاره و ماهی پرداخته شده است. در این قصه­ها، دریا هم نمادی از خیر و برکت است و هم نمادی از مرگ.

اکنون که سفرهای دریایی در این منطقه کم رنگ شده و با خطرات همراه نیست، این گنجینه­ی عظیم فولکلور ناگزیر در حال از بین رفتن است. در این پژوهش به گردآوری این موارد (باورها، آیین­ها، ترانه­ها، لالایی­ها و افسانه­های برساخته­ی زنان) پرداخته شده است.

کلیدواژه­ها: بندر کنگ، فرهنگ عامه، زنان، باورهای زنان، آیین­های زنان­.

1ـ مقدمه

فرهنگ عامه مجموعه­ای از رفتارهای مشترک و عمومی میان مردم است که در بستر زمان به شیوه­ی شفاهی سینه به سینه نقل شده و نشانگر تفکّرات، آرمان­ها، ارزش­های فرهنگی و اخلاقی هر قوم و ملت است. فرهنگ عامه از دامنه­ی بسیار وسیعی برخوردار است و شاخه­های متفاوتی را در بر می­گیرد. در ابتدا محققین فولکلور تنها ادبیات عامیانه را جزو فرهنگ عامه می­انگاشتند؛ امّا به مرور زمان تمام سنت­هایی که افواهاَ آموخته می­شود جزو آن گردید. چندی بعد جستجو کنندگان اعتقادات و اوهام، پیشگویی، نجوم، تاریخ طبیعی، طب و آنچه دانش توده نامیده می­شد مانند؛ گاهنامه، سنگ شناسی، گیاه شناسی، جانورشناسی و داروهایی را که عوام به کار می­برند به این علم افزودند. سپس اعتقادات و رسومی که وابسته به هر یک از مراحل گوناگون زندگی مانند تولد، بچگی، جوانی، زناشویی، پیری، مراسم سوگواری، جشن­های ملی و مذهبی و عاداتی که مربوط به زندگی عمومی می­شود، از جمله تمام پیشه­ها و فنون توده، جزو این علم به شمار آمد (هدایت، ج1، ص 450).

هر منطقه­ای متناسب با اوضاع و احوال جغرافیایی خویش فرهنگ و فولگلور خاصی دارد که انسان آن را در لا به لای مطالعه­ی فرهنگش حس می­کند. شهر ساحلی بندرکنگ نیز از دیرباز به سبب موقعیت جغرافیایی و مجاورت با خلیج فارس، همواره پایگاهی برای داد و ستد و تجارت­های دریایی بوده است. مجاورت با دریا و تجارت دریایی ـ به عنوان پیشه­ی اصلی مردان بندرکنگ ـ سبب شده این منطقه هویت فرهنگی نسبتاً متمایزی داشته باشد.

بدون شک سفرهای پی در پی به نواحی مختلف آسیا، هند، شمال آفریقا و .... از جمله مهمترین عوامل تلاقی فرهنگ و انتقال آن در این منطقه بوده می­باشد. وزش بادهای موسمی در طی این سفرها سبب می­شد که دریانوردان برای مدتی طولانی در آن مناطق مستقر شده­ و گاه به وصلت با ساکنان آن بپردازند؛ در پی آن کوله باری از فرهنگ و آداب و رسوم خود را بدان سرزمین برده و با کوله­باری سرشار به وطن بازگشته­اند. به مرور زمان زمان این باورها و آداب و رسوم با یکدیگر در آمیخته است. از سوی دیگر موقعیت استراتژیک این منطقه و سکونت ملل مختلف در آن از جمله یونانی­ها، پرتغالی­ها، هلندی­ها، انگلیسی­ها و ... نیز می­تواند نقش اساسی در اعتلای فرهنگی این منطقه داشته باشد. تمام این موارد دست به دست هم داده تا این منطقه فرهنگی متعالی و منحصر به فرد داشته باشد.

همان گونه که دریانوردان کنگی از دیر باز ـ به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ـ عامل شکل گیری فرهنگ بوده­اند؛ زنان بندرکنگ نیز در راستای سنت دریانوردی مردان، آیین­ها و آداب و رسوم نوینی آفریده­اند. آنها به عنوان حاملان فرهنگ، همواره میراث دار تخیل، احساس­­، باورها و آیین­های مختلف بوده­اند.

تجارت دریایی اقتضا می­کرد که مردان به مدت 8 ماه یا چیزی فراتر از آن به دور از خانه باشند. در طی این مدت زنان به عنوان اساسی­ترین ارکان خانواده، به تنهایی بار زندگی را بر دوش کشیده و با بهره بردن از ذوق و هنر خود، توانسته­اند تا حدود بسیاری از شدت ناملایمات بکاهند. مهمترین دغدغه­ی زنان در آن زمان، سالم برگشتن پدران، مردان و فرزندان و با دست پر بازگشتن آنها بوده، چه بسا که دریا مردان زیادی را در کام خود فرو برده، زنان زیادی را بیوه و بچه­های بسیاری را یتیم نموده است. در این مدت زنان که دلتنگ مردانشان بودند، دغدغه­ها و آرزوهایشان را با زبان و بیانی ادبی در قالب عناصر مختلف فرهنگی از جمله آیین­ها، باورها، افسانه­ها و اشعار زنانه به تصویر کشیده­ و باورها، مناسک و آیین­های خاصی آفریده­اند.

شهر بندرکنگ از نظر تاریخی و فرهنگی اهمیت بسیار زیادی دارد و کانون شکل گیری بسیاری از آیین­ها، آداب و رسوم­ها و سنت­های گوناگون به شمار می­رود که هر کدام از آنها علاوه بر زیبایی خاص خود، نقش عمده­ای در تحولات فرهنگی و تمدنی منطقه و جهان ایفا می­کنند. امروزه که نقش سفرهای دریایی در این منطقه کم رنگ شده و این سفرها بدون خطر و با سهولت بیشتر صورت می­گیرد، این گنجینه­ی عظیم فولکلور و عناصر فرهنگی، ناگزیر در حال از بین رفتن است. در نتیجه به منظور حفظ و پاسداشت باورها و عقاید و آیین و رسوم کهن در گام اول به گردآوری این موارد (مناسک، آیین­ها، اشعار و افسانه­های برساخته­ی زنان) و در ادامه به شرح آنها پرداخته شده است که نتایج این بازخوانی می­تواند در مقولات مهمی چون شناخت فرهنگ و اندیشه­ی این منطقه، تاریخ، جامعه شناسی، مردم شناسی و ... مورد استفاده قرار گیرد.

با توجه به این موضوع که فرهنگ منطقه­ای یکی از اجزای مهم فرهنگ عامیانه به شمار می­رود، توجه به آن در دریافت فرهنگ کل جامعه نقش اساسی ایفا می­کند. در زمینه­ی گردآوری فرهنگ عامیانه­ی شهر بندرکنگ به ویژه سنت­های دریانوردی آن تاکنون تلاش­های چندانی صورت نگرفته است؛ زیرا در اغلب مطالعات و تحقیقات صورت گرفته، همواره بیشترین تأکید و توجه پژوهشگران، به امور اقتصادی، تاریخی و سیاسی این ناحیه اختصاص داشته و جایگاه فرهنگی آن، چنان که باید و شاید مورد بازنمایی و توجه قرار نگرفته است. این در حالی است که ساکنان این منطقه از فرهنگی غنی و پر بار دارند.

چون زنان عنصر اصلی این پژوهش هستند؛ تنها به باورها، آیین­ها، قصه­ها و افسانه­ها و اشعار برساخته­ی زنان پرداخته شده است. بدین صورت که این موارد گردآوری و دسته بندی شده، سپس شواهد مرتبط با آن مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.

علاوه بر زنان، مردان بندرکنگ نیز خالق بسیاری از باورها و آیین­ها بوده­اند؛ اما چون در محدوده­ی این مقاله نمی­گنجد در جای دیگری به آنها پرداخته خواهد شد. در این قسمت به برخی از این باورها و آیین­ها اشاره می­شود؛ باورهایی مانند ریختن خاکستر در دریا پیش از حرکت کشتی، باور به وجود غراب شیطون (کشتی شیطان)، آویزان کردن بَندیره (درفش) زیارتگاه عیدروس بر لنج و باور به حضور موجودات شگفت در دریا؛ و آیین­هایی نظیر قربانی کردن گاو پیش از به دریا انداختن لنج یا پیش از حرکت از هند به مقصد آفریقا، آیین یامال، آیین رزیف و آیین مرگ در دریا.

این مقاله حاصل پژوهشی میدانی است. خود بنده به عنوان فردی بومی با این باورها و آیین­ها از کودکی بزرگ شده­­ و عیناً شاهد بسیاری از این نمونه­ها بوده­ام. بسیاری از موارد دیگر نیز از زبان راویان نقل شده است. قابل ذکر است که پژوهشگر برخی از این موارد را از زبان چندین راوی شنیده و از میان آنها کامل­ترین روایت را نقل نموده است.

2ـ تجلی واکاوی سفرهای دریایی مردان (باورها ، آیین­ها) در فرهنگ عامه زنان بندرکنگ

فرهنگ با وجود گستردگی فراوان تعریف­ها، همه­ی اندیشه­ها و سنت­های جوامع انسانی را از آغاز تا امروز در بر گرفته است. از نظر استوری فرهنگ عامه به نحوه­ی زندگی انسان­ها در طبیعت، رفتارها و هم چنین به معانی مشترکی گفته می­شود که عامه­ی مردم جامعه در زندگی روزمره با آن سروکار دارند (استوری، ج 1، ص 17)

فرهنگ عامه مجموعه­ای از رفتارهای مشترک و عمومی میان مردم است که در بستر زمان به شیوه­ی شفاهی سینه به سینه نقل شده و نشانگر تفکّرات، آرمانها، ارزشهای فرهنگی و اخلاقی هر قوم و ملت است و می­توان آن را به دو بخش کلی دانش عامه و ادب عامه تقسیم کرد؛ دانش عامه مانند طب، نجوم و مسائلی نظیر این، حال آنکه ادبیات عامه به عنوان زیر مجموعه­ای از فرهنگ عامه مشتمل بر قصه­ها، افسانه­ها، ترانه­ها، لالایی­ها و ... مرتبط است.

زنان و مادران همواره در درازنای تاریخ یا خود خالقان فرهنگ بوده­اند، یا چون حصنی حصین و دژی روئین به پاسداری از آن پرداخته­اند. زنان بندرکنگ نیز از این امر استثناء نیستند. اگر نتوان با صراحت اعلام کرد که زنان این منطقه بیشترین بار سختی زندگی را به دوش می­کشند، حداقل می­توان گفت که سهم آنها در این رابطه کمتر از مردان نبوده است؛ لذا پناه بردن به فرهنگ عامه تنها مجالی بود که در آن به بیان آرمان­ها، آرزوها و دغدغه­های خود می­پرداختند.

در این قسمت به واکاوی باورها و آیین­ها در فرهنگ عامه­­ی زنان بندرکنگ پرداخته شده است. برخی از این باورها و آیین­ها رنگ و بویی کاملاً زنانه دارد و تنها به وسیله­ای زنان اجرا می­شود، حال آنکه در تقابل با آن، باورها و آیین­هایی دیده می­شود که هم در میان مردان و هم در میان زنان مشترک می­باشد.

2ـ 1ـ باورها

زندگی انسان­ها از بدو تولد تا زمان مرگ با اعتقادات و باورهای خاصی همراه است. انسان گاه برای حفظ جان خویش و یا برای افزایش سطح رفاه زندگی باورهایی می­آفریند تا خطر و ضررهای احتمالی را از خود دور کند و در پی آن منفعتی به دست آورد. «باورها حاصل تلاش و جستجوی انسان هستند، برای توجیه و توضیح و تفسیر پدیده‌ها و وقایع؛ نتیجة تجربیّات شخصی و جمعی انسان در طول تاریخ. آدمی آنگاه که با حوادث و رویدادها روبه‌رو می‌شدند، می‌کوشیدند با کمک تجربیّات به توضیح آنها بپردازند. آدمی آنگاه که نمی‌توانست رابطة منطقی بین حوادث و پدیده‌های خارق‌العاده را بیابد، برای رهایی از آن به ذکر اوراد و نجواها می‌پرداخت تا بدین ترتیب، مصیبت‌ها را کاهش دهد و نتایج دلخواه را از آن به دست آورد و همین امر سبب شد تا به تدریج باورها در ذهن او شکل بگیرد» (الهامی، ص 104).

بسیاری از باورهای رایج یک جامعه برگرفته از شرایط اجتماعی است و در پاسخگویی به نیازها شکل می­گیرد. سفرهای دریایی مردان بندرکنگ نیز برای سال­های متمادی منشأ شکل گیری بسیاری از باورها و آداب و رسوم­ها بوده است؛ باورهایی ناب که در هیچ جای ایران نمی­توان نظیر آن را مشاهده کرد. در ادامه به این باورها پرداخته می­شود:

2ـ 1ـ 1ـ باور پنهان شدن ستاره سهیل در چاه

در بسیاری از جوامع مظاهر طبیعت از جمله آب، آتش، ماه، خورشید، زمین، درخت و ... منشأ شکل گیری بسیاری از باورها بوده­ است. ستارگان نیز به عنوان یکی از پدیده­های طبیعت، در زندگی ساکنین بندرکنگ به ویژه ملوانان اهمیت فراوانی دارد. در دوره­ای که سفرهای دور و دراز دریایی بدون داشتن ساده­ترین تجهیزات صورت می­گرفت، ستارگان تنها راهنمای مردان این منطقه بود. اهمیت ستارگان در زندگی ساکنان این منطقه سبب شد که باورهای متفاوتی پیرامون آن شکل بگیرد. یکی از مهمترین این ستارگان، ستاره­ی سهیل است.

در باور زنان بندرکنگ، ستاره­ی سهیل دختری است که به سبب خیانت خواهرش خود را در تنور می­اندازد و به ستاره تبدیل می­شود. عده­ی دیگر بر این باورند که جایگاه این ستاره در درون چاه است و پیش از آغاز سفرهای دریایی، از چاه بیرون می­آید تا راهنمای مردان دریایی بندرکنگ باشد.

تا زمانی که این ستاره در چاه قرار دارد، هوا بسیار گرم و معادل با فصل تابستان است؛ اما زمانی که از چاه بیرون می­آید نوید فرارسیدن سرما را می­دهد. طبق باور ساکنین این منطقه، طلوع این ستاره با دو روش قابل تشخیص است؛ سرد شدن آب ظرفی که برای مدتی در فضای باز خانه نهاده می­شود و دمای آب چاه؛ تا زمانی که سهیل درون آب است، آب درون چاه سرد و هوای بیرون گرم است و برعکس زمانی که این ستاره از درون چاه بیرون می­آید، آب گرم می­شود و در مقابل هوا به سردی می­گراید (فاطمه یوسف زاده ، خانه دار، 73 سال).

2ـ 1ـ 2ـ باور به نحس بودن سفر دریایی در ایامی خاص

در باور زنان و مردان بندرکنگ، سفر کردن در روزهای خاصی از سال همواره نحس بوده و فجایع بسیاری به بار می­آورد؛ از جمله روز چهارشنبه آخر ماه قمری، روز 18 ماه بر حسب تقویم قمری و پیش از نماز جمعه. شاید باور نحس بودن سفر پیش از نماز جمعه، ریشه در باورهای دینی و مذهبی ساکنان این منطقه داشته باشد که همواره برای روز جمعه و نماز کردن در آن روز ارزش بسیار زیادی قائل هستند و به گفته­ای، آنها پشت کردن به نماز جمعه را ناپسند می­پندارند تا جایی که شواهد بسیاری دال بر این باور نقل می­کنند (فاطمه کنگی زاده، خانه دار، 83 سال).

اَفدَهُم مَکو سِفر

اژدَهُم خاکِت بَه سر

نوزدَهُم دعوا مختصر (سکینه بحرپیما، خانه دار، 64 سال)

هفدهم سفر مکن / هیجدهم بدبخت خواهی شد / نوزدهم دعوا پایان خواهد یافت.

یکی از ملوانان چنین حکایت می­کند: در یکی از سفرهای دریایی همراه با 11 لنج دیگر از مقصد بحرین به سمت مقام حرکت کردیم. مطابق با تقویم دریایی، زمان شب چهارشنبه، 18 ماه و اصل زمستان یعنی لِحِیمِر بود که در این زمان همواره طوفان­های بسیار بدی می­وزد. هوا ظاهراً بسیار خوب بود. در این سفر پیرمردی باتجربه با ما همسفر شده بود، او همیشه عادت داشت برگ نخلی به پیشانی می­بست و سخنانی پندآمیز بر زبان می­راند. در حالی که لنج از مقصد بحرین حرکت کرده بود، پیرمرد پرسید: امشب چند شنبه است؟ چهارشنبه. چه تاریخی از ماه قمری است؟ 18 ماه . لِحِیمِر است! پیرمرد گفت: زمان بسیار نحسی است، بی شک باد شدیدی خواهد وزید. هنوز چند ساعتی از سخنان او نگذشته بود که پیش از طلوع خورشید، یکباره آسمان قرمز رنگ شد و گردبادی شدید شروع به وزیدن کرد. شدت طوفان بدان حد بود که هیچ یک از ما نمی­توانستیم لنج­های دیگر را مشاهده کنیم. از ترس غرق شدن مقدار زیادی از بارها را به دریا ریختیم تا سریع­تر حرکت کنیم. طوفان آن چنان شدید بود که تعداد زیادی از لنج­ها را غرق کرد و از جمع 12 لنج تنها 3 لنج نجات یافت. از لنج ما نیز کودک 12 ساله­ای ـ که برای تفریح همراه پدر آمده بود ـ در اعماق دریا غوطه ور گشت. بعد از ظهر همان روز از شدت باد کاسته شد. ملوانان که لحظات دلهره را پشت سر گذاشته بودند، شروع کردند به اذان خواندن؛ به این امید که آرامش از دست رفته را به خود بازگردانند. زمان گذشت. نیمه­های شب طوفانی با رعد و برق­های شدید آغاز شد؛ یکی از صاعقه­ها به قطب نما که از جنس آهن بود اصابت کرد و دست برخی از ملوانان را سوزاند. طوفان قریب به 6 ساعت طول کشید تا سرانجام فروکش کرد. (محمد حسن زاده معروف به حموسَن، ملوان سابق، 70 سال)

2 ـ 1 ـ 3 ـ ریختن خرما به درون دریا در هنگام طوفان

بسیاری از باورها زاده­ی لحظات ترس و دلهره، و فقدان اطمینان به آینده است؛ از جمله خطر رویایی با مرگ و حوادث طبیعی مانند طوفان، سیل، زلزله و ... . آن زمان است که انسان باورهایی میسازد تا با مدد آن ناتوانی خویش را جبران کند. ریختن خرما در هنگام وزش طوفان به دریا ، خود نمودی از این باورها است. ملوانان در هنگام طوفان، در چهار جهت لنج برای اهل دریا خرما می­ریختند و معتقد بودند که این امر محافظ آنها خواهد بود. بدون شک این باور برای رویارویی با خطر مهلک طوفان و ترس از فقدان جان صورت می­گرفت. (حسن علیزاده معروف به خشاب، ملوان سابق، 79 سال)

مرگ به وسیله­ی طوفان یکی از مهمترین دغدغه­های ملوانان بندرکنگ بود. چه بسیار لنج­هایی که ساحل کنگ را به مقصدهایی دور ترک می­کردند و هیچوقت باز نمی­گشتند. یکی از لنج­هایی که سال­ها پیش غرق شد، لنج اَرتاوی است. این لنج در حالی که از آفریقا باز می­گشت و چندَل بار زده بود، در محدوده­ی دریای یمن دچار طوفان و گردباد شد. از تعداد 40 نفر ملوان آن تنها دو نفر نجات یافتند (محمد بحرپیما، ملوان سابق، 69 سال).

این دغدغه تنها به مردان اختصاص نداشت، زنان نیز از زمان حرکت لنج تا بازگشت آن، چنین دغدغه­ای داشتند. ترس از فقدان پدر، همسر و فرزند آنها را وا می­داشت تا با سرودن ابیاتی در قالب دعا، سلامتی آنان را از خدا خواستار شوند:

بادِ بارون دل هَمِن

دل ناخُداوون پر غَمِن

ای خدا یک سر بُکُن

که بختِ جاشو آنَ هِن

(سکینه بحرپیما، خانه دار، 64 سال)

باد و باران با هم همراه شده / و دل ناخدایان پر از غم و اندوه است / ای خدا این کار (طوفان) را تمام کن / که ملوانان بخت و اقبال اندکی دارند.

2 ـ 1ـ4 ـ حضور زنان به همراه مرغ در لنج

در گذشته بسیاری از سفرها که به مناطق مختلف از جمله دبی، ابوظبی، بحرین، قطر و ... صورت می­گرفت، از طریق لنج بود. مسافران این سفرها نیز گاه خانواده­ها، مردان یا زنان بودند. وقتی زنی به تنهایی قصد سفر کردن با لنج داشته باشد، بایستی مرغی را با خود همراه آورد؛ زیرا معتقدند که جنس ماده نباید به صورت تک و تنها در لنج باشد. به همین جهت مرغی را برای جفت شدن جنس ماده به لنج می­آوردند (سعیده بحری، خانه دار، 76 سال).

در گذشته بسیاری از باورهایی که در جامعه شکل می­گرفت، با هدف بازداشتن انسان­ها از انجام اموری ناپسند بود. شاید این باور هم نیم نگاهی به این امر داشته باشد.

2 ـ 1 ـ 5 ـ چرخاندن گیاه و وزش باد در پی آن

استفاده از لنج­های اُوزالی ( بادبانی ) در سفرهای دریایی، سبب شده که باد و صورت­های متنوع آن اهمیت فراوانی داشته باشد. زنان بندرکنگ برای پیدایش باد و وزش آن آیین­ها و باورهای زیادی آفریده­اند. در این قسمت به یکی از این باورها پرداخته می­شود.

آنها برای وزش باد، گیاه اَرو را ـ که گیاهی خاردار است ـ می­چرخاندند و سر آن گیاه را به سمتی قرار می­دادند که می­خواستند باد از آن جانب بوزد. سپس سنگی بر روی آن می­گذاشتند تا مبادا سر گیاه به جانب دیگری متمایل شود. پس از این کار باد وزیده می­شد (سکینه بحرپیما، خانه دار، 64 سال).

نیروهای طبیعی از جمله باد، باران، طوفان و ... همواره از چنان قدرتی برخوردارند که انسان در برابر آن احساس عجز و ناتوانی می­کند. نکته­ی جالب توجه باور مذکور این است که زنان معتقد بودند با این عمل بر این نیرو­ها غلبه یافته، آنها را در اختیار خود می­گیرند.

2ـ 2ـ آیین­ها

دریا در زندگی ساحل نشینان بندرکنگ همواره اهمیت بسیار زیادی داشته و منشأ شکل گیری بسیاری از آیین­ها بوده است که در ادامه به آنها پرداخته می­شود.

2 ـ 2 ـ 1 ـ مالیدن حنا و فضولات حیوانی بر درب خانه­هایی که به سمت کُوش (مشرق) قرار دارد.

سفرهای دریایی با لنج­های بادبانی معمولاً 8 الی 9 ماه به طول می­انجامید. با توجه به اینکه حرکت این لنج­ها متناسب با جهت وزش باد بود ، زنان برای اینکه باد کُوش (مشرق) وزیده شود ـ چون بازگشت مردان از سفرهای سواحل آفریقا و هند باید با وزش این باد باشد ـ شب­ها مخفیانه به سوی خانه­هایی می­رفتند که درب آنها به سمت کُوش بود و بر دستگیره­های آن حنا و فضولات حیوانی می­مالیدند. آنها معتقد بودند که این کار به خشمگین شدن صاحب خانه و در پی آن دشنام دادن او منجر می­گردد. به سبب این دشنام­ها باد کُوش خشمگین می­شود و شروع به وزیدن می­کند. هر چه دشنام­ها بیشتر باشد، باد با سرعت بیشتری شروع به وزیدن می­کند و مردان زودتر به آغوش زنانشان بازمی­گردند. در سفرهایی که بازگشت مردان از جانب بصره بود، خانه­های در به شمال (مغرب) را حنا می­زدند؛ چون بازگشت آنها با وزش این باد بوده است. این آیین بیشتر در زمان بازگشت مردان از سفرهای هند و آفریقا اجرا می­شد (فاطمه یوسف زاده، خانه دار، 73 سال).

در ادامه بیتی که همسایگان به هنگام خشم بر زبان می­راندند، ذکر می­شود:

بُدُو کُوشِ مِلِیباری

زَنُن خافتَن بَ بیکاری

(سکینه بحرپیما، خانه دار، 64 سال)

ای باد کوش ملیباری (منطقه­ای در هند) شروع به وزیدن کن/ زنان بیکار و تنها خفته­اند.

2 ـ 2 ـ 2 ـ ریختن هسته خرما دم در خانه­ها

زنان بندرکنگ که از انتظار چند ماهه خسته شده بودند و برای بازگشت همسرانشان لحظه شماری می­کردند؛ زمانی که این انتظار به طول می­انجامید آیینی دیگر می­آفریدند. بدین صورت که زنان مخفیانه به درب خانه­هایی می­رفتند که مردان آن در سفر دریایی بودند. آنها از پشت در کنجکاوانه به سخنان گوش می­دادند. در صورتی که در آن خانه خبر خوشحال­ کننده­ای می­شنیدند ـ که لنج بارگیری نموده یا در شرف آمدن است ـ هسته­ای خرما در کنار درب آن منزل بر زمین می­انداختند. در غیر این صورت رهسپار خانه­ی دیگر می­شدند و چنان این امر را ادامه می­دادند تا هفت هسته­ی خرما را دم در هفت منزل بیندازند. آنها معتقد بودند با این کار آرزویشان برآورده شده و مردان هر چه زودتر باز خواهند گشت (فاطمه کنگی زاده، خانه دار، 83 سال).

2 ـ 2 ـ 3 ـ مراسم چهار دهی

گاه لنج­هایی که به سفرهای دور دست می­رفتند، گرفتار بادهای موسمی می­شدند و همواره با تأخیر نسبت به سایر لنج­ها به مقصد ـ بندرکنگ ـ می­رسیدند. آن زمان بود که زنان گرد یکدیگر جمع می­شدند و مراسمی به نام چهار دهی برگزار می­نمودند. این مراسم مختص به زنان بود و مردان حق حضور یافتن در آن را نداشتند. نامگذاری این مراسم به زمان برگزاری آن در شب چهاردهم ماه قمری بازمی­گردد. در ابتدا تعداد زیادی از زنان محله قریب به 20 30 نفر گرد هم جمع می­شوند و در کاسه­ای چینی ـ که در زبان بندرکنگ به آن شربتی می­گویند ـ مقداری حنا با گلاب و بُزعه مخلوط می­کنند تا از آن خمیر نرمی ساخته شود. سپس هر کدام از زنان نیت کرده، انگشتر خود را در ظرف می­اندازند. سطح ظرف را با پارچه­ی سبز رنگی می­پوشانند و کودک خردسالی را در کنار آن قرار می­دهند و از او می­خواهند هر بار انگشتری از آن بیرون آورد. زنان به چهار گروه تقسیم می­شوند و در چهار گوشه­ی اتاق می­نشینند و شعری می­خوانند. اشعاری که در این مراسم خوانده می­شد با مضامینی مختلف از جمله ستایش خداوند، مدح پیامبر و حضرت علی، اشعاری عاشقانه و ... بود. برخی از این شعرها عبارتند از :

محمد جون محمد دل محمد

چراغ هر دو چشمونم محمد

محمد سرور دنیا و دینن

محمد شکر رب العالمینن

****

علی از کندهار اومد خَش اومد

علی وا ذوالفقار اومد خَش اومد

که پیغَمبر جلودار علی شد

علی از کندهار اومد خَش اومد

****

وِلِ بالا بَه بالات اومدُم من

هوای کنج لبهات اومدُم من

شنیدم کنج لبهات می­فروشی

خریدارُم بَه سودات اومدم من

****

تو را میخام وگرنه یار بسیار

گلی میخام و گرنه خار بسیار

گلی میخام که در سایَش نشینَم

وگرنه سایه­ی دیوار بسیار

****

دلارامو بده دستت بِه دستم

غلامِت می­شوم تا زنده هستم

غلامت می­شوم اما به شرطی

کِه بگذاری لبت روی نَفَستَم

****

دُماغِ خنجری دارد وِلِ من

صد و سی مشتری دارد وِلِ من

شما ای عاشقان دُورِه نگردید

که روز کوچِکی بُردد دلِ من

یار من بینی بلند چون خنجر دارد/صد و سی خاطرخواه دارد/شما ای عاشقان به گِرد او نروید/که از بچگی دل مرا ربوده است.

پس از پایان هر شعر کودک انگشتری بیرون می­آورد و زنی با تجربه به تفسیر آن شعر می­پردازد. کسی که انگشترش از ظرف بیرون می­آمد، بر مبنای تفسیر شعر و نیتی که کرده بود، خواسته­اش محقق می­شود یا برعکس. پس از پایان مراسم، زنان آب موجود در ظرف را بر درب خانه­هایی که به سمت کُوش بود، می­ریختند. بعدها به مرور زمان که سفرهای دریایی رونق پیشین خود را از دست داد، این آیین مضامین دیگری از جمله ازدواج، بخت باز کردن و ... را نیز در بر گرفت (فاطمه کنگی زاده، خانه دار، 83 سال).

2 ـ 2 ـ 4 ـ مراسم تفأل زدن با تسبیح (استخاره به زبان امروزی)

یکی دیگر از مراسمی که به سبب تأخیر نمودن لنج­ها اجرا می­شد، آیین تفأل زدن با تسبیح است که امروزه نیز تحت عنوان استخاره دیده می­شود؛ با این تفاوت که در استخاره آیات قرآن تلاوت می­شود و بیشتر جنبه­ی مذهبی دارد. این مراسم همانند مراسم چهاردهی مختص به زنان بود و شباهت زیادی با مراسم چهاردهی داشت؛ به این صورت که با هر شلوند یک یا دو دانه تسبیح را حرکت می­دادند تا دانه­های تسبیح تمام شود. اگر تمام شدن دانه­های تسبیح با شلوندی (شعری) نیک باشد آن امر تحقق می­یابد (خدیجه فرجامی، خانه دار، 77 سال).

2ـ 2ـ 5ـ خوشبو کردن خود برای شوهر

این آیین شور و شعف زنان بندرکنگ نسبت به همسرانشان و استقبال از آنها به وضوح نشان می­دهد. مردان بندرکنگ هر بار که از سفرهای دریایی هند، آفریقا و ... باز می­گشتند، موادی خوشبو نظیر محلب، گِست، جوز و غیره همراه می­آوردند. زنان نیز پیش از بازگشت همسرانشان، این مواد را در هاون می­کوبیدند تا نرم شود. سپس آن را از پارچه­ای ـ که نقش صافی داشت ـ عبور می­دادند و با قطراتی از آب در می­آمیختند تا به صورت خمیری نرم درآید. سپس از آن خمیر بر بدن خود می­مالیدند تا خوشبو شوند؛ یا از ترکیب گیاهی به نام مورد و گل سرخ، بُزُعه[2] درست می­کردند و بر بدن می­مالیدند (فاطمه یوسف زاده، خانه دار، 73 سال).

گاه همراه با این آیین این بیت را بر زبان می­راندند:

زنُن بِری بو بُکُتی

که بومِ دُختُن نَهُندِن

(سکینه بحرپیما، خانه دار، 64 سال).

زنان بروید مواد معطر را بکوبید/ که لنج بوم دختران (اسم لنج) در حال آمدن است.

2 ـ 2 ـ 6 ـ جشن و پایکوبی پس از پایان سفر

نزدیک شدن دریانوردان به ساحل بندرکنگ با جشن و پایکوبی همراه بود. وقتی لنج به چند مایلی ساحل می­رسید، ملوانان طبل­های بزرگی می­نواختند تا مژده وصول خود را به گوش همگان به ویژه زنان برسانند. زنان نیز در این شادی با مردان سهیم می­شدند، کنار کوچه­ها می­ایستادند و از رهگذران در مورد لنجی که آمده خبر می­گرفتند و این چنین می­سرودند:

یک پارَ جُهاز پیدا

مثل کلاغ پیدا

دولِ قَلَمیش هستِ

ناخدا بَه دول بستِ

اَه راهِ دور پیدا (زمزم بحرپیما، خانه دار، 67 سال)

لنجی پیداست/رنگش مثل کلاغ تیره است/تیرک بادبان دارد/ناخدا کنار تیرک ایستاده است/از راه دور پیداست.

2 ـ 2 ـ 7 ـ دوخت انواع لباس و کلاه به وسیله­ی زنان

در گذشته رسم بود که زنان در نبود همسرانشان گرد هم جمع می­شدند و جامه­های زیبای محلی مانند لباس عربی، عریه و بُرکه (نقاب) می­دوختند تا پس از بازگشت مردان با ظاهری زیبا و آراسته از آنان استقبال کنند. آنها در این مدت همسران خود را نیز فراموش نمی­کردند؛ سهم همسرانشان کلاه خاصی بود که زنان با عشق آن را می­دوختند و با دستان خود طرح ستاره را بر روی آن گلدوزی می­کردند. این کلاه (کلاه نجومی) گواهی بر عشق زنان نسبت به مردانشان بود تا جایی که اگر زنی از هنر ساخت این کلاه آگاه نبود، مبالغ بسیار هنگفتی می­پرداخت تا در ازای آن کلاه را تهیه نماید و آن را به همسرش تقدیم کند (فاطمه یوسف زاده، خانه دار، 73 سال).

در مقابل، مردان نیز با برگ درخت نخل صنایع دستی مانند تولَک سری[3] ، گُفَ[4] ، کُلمُتی[5] و ... درست می­کردند. سپس آن را رنگ آمیزی می­نمودند تا پس از بازگشت از سفر آن را به همسرانشان تقدیم کنند (حسن علیزاده معروف به خشاب، ملوان سابق، 79 سال)

2ـ 2ـ 8 ـ آیین « سال نو » یا « نوروز دریایی »

آیین نوروز در بندرکنگ با سایر نواحی ایران و جهان متفاوت است. این آیین در اوایل مرداد ماه اجرا می­شود و مبنای آن «تقویم دریانوردی[6]» و سفرهای دریایی ملوانان است. در گذشته این آیین با شکوه و عظمت بسیار زیادی برگزار می­شد؛ در حالی که امروزه تنها بخشی از این آیین باقی مانده و آن شنا کردن مردان و زنان در دریاست. نوروز دریایی در این منطقه تنها محدود به یک روز است که خود به دو بخش تقسیم می­شود؛ از زمان طلوع خورشید تا پیش از غروب متعلق به مردان است و شب­ مختص زنان. در این روز مردان خود و دام­هایشان به کنار دریا می­روند و پس از شنا کردن در آب، پودرهایی رنگارنگ بر یکدیگر می­پاشند. این آیین مشابه با آیین هولی در هندوستان است که مردم با پاشیدن رنگ به سوی هم به جشن و سرور می­پردازند؛ با این تفاوت که آیین هولی در هر جایی با مشارکت زنان و مردان برگزار می­شود و لزوماً نباید کنار دریا باشد، حال آنکه آیین سال نو بندرکنگ تنها در کنار دریا برگزار می­شود؛ صبح­ها به وسیله­ی مردان و شب­ها به وسیله­ی زنان[7] . (زمزم بحرپیما، خانه دار، 67 سال)

این باور که آب مایه­ی سلامتی و پاکیزگی است، در اساطیر بسیاری از ملل دیده می­شود. شاید ساکنان بندرکنگ نیز نیم نگاهی به این باور داشته و معتقد بودند با برگزاری این آیین و غوطه ور شدن در آب به مدت یک سال از درد و رنج رهایی یافته و گناهانشان تطهیر می­گردد.

2 ـ 2 ـ 9 ـ سوغاتی دادن به همسایگان

دریانوردان پس از سفری طولانی با دستانی پر و سوغاتی­های فراوان به شهر باز می­گشتند. سوغاتی­هایی که تنها به خانواده اختصاص نداشت، بلکه آشنایان و همسایگان نیز از آن سهمی فراوان داشتند. زمانی که مردان به خانه باز می­گشتند، زنان گلچینی از سوغاتی­ها را در سینی گذاشته، به درب خانه­ی آشنایان و همسایگان می­بردند تا آنها را نیز در شادی خود شریک سازند. در ادامه به این سوغاتی­ها اشاره می­شود:

یکی از مهمترین این سوغاتی­ها آبلیمو بود. مردان از سواحل آفریقا تعداد زیادی لیمو خریداری می­کردند و پیش از حرکت، آب لیموها را می­گرفتند و در شیشه­­ای می­ریختند و به عنوان سوغاتی با خود می­آوردند. وقتی آخرین روزهای سفر دریایی نزدیک می­شد، زنان هر روز در کنار ساحل جمع می­شدند تا بوی این لیموها را از دور استشمام کنند. این بو همواره نوید بازگشت مردان را به آنان می­داد.

از سوغاتی­های دیگر می­توان به موارد زیر اشاره کرد: پرتقال، نارگیل، ذرت، چادی[8] ، کُنجیت[9]، دمپایی (از افریقا)؛ حلوا فیل[10] ، وز، انبه، ترشی، ادویه، آینه، ساری[11] (از هند)؛ ساعت (از یمن)؛ شکلات، بیسکویت­های سوخاری و حلوا (از مسقط)؛ خرما، گردو، کشمش (از بصره). ناخدایان کنگی که شرایط مادی بهتری نسبت به ملوانان داشتند، از یمن طلا می­خریدند و در آفریقا آن را به زرگر می­سپردند و سوغاتی­هایی گرانبها از جنس طلا به همسرانشان تقدیم می­کردند. (فاطمه یوسف زاده، خانه دار، 73 سال).

2 ـ 2 ـ 10ـ آیین «دریا ما بَر»

در باور بسیاری از اقوام آب مظهر باروری است. این باور در بندرکنگ به صورت عقلانی­ تری دیده می­شود و به پیدایش آیین «دریا ما بَر» می­انجامد. در این آیین زوج­هایی که سال­ها از نعمت فرزند بی­بهره بودند، برای باردار شدن بایستی از فراز دریا بگذرند؛ یعنی از یک خشکی به خشکی دیگر روند. مثلاً زن و شوهر جوان را از بندر کنگ سوار بر لنج می­کردند و به دبی، بحرین یا جزیره قشم و ... می بردند و چند روزی در آنجا به استراحت می­پرداختند، سپس به بندر کنگ باز می­گشتند. باردار شدن برخی از این افراد سبب شد که این پندار به صورت باوری راسخ در میان ساکنین این منطقه پذیرفته شود. این آیین همچنان تا امروز در بندرکنگ برگزار شود و طرفداران بسیار زیادی دارد (سکینه بحرپیما، خانه دار، 64 سال).

2ـ 3ـ تجلی واکاوی سفرهای دریایی مردان در لالایی­ها و ترانه­های زنان بندرکنگ

موسیقی سنتی اغلب به همراه فعالیت­هایی مانند کار، چرخه­ی زندگی، حوادث، آداب و رسوم، گردهمایی­های اجتماعی و رقص شکل می­گیرد. آهنگ­های محلی، طیف وسیعی از موضوعات را شامل می­شود؛ از قبیل آهنگ کار، آهنگ زندان (حبسیه)، آهنگ نبرد (حماسه)، لالایی­ها، ترانه­های مذهبی، آهنگ کودکان، آهنگ عاشقانه و ... ( v1, p.224,Lizlocke and other)

لالایی یکی از مهمترین و زیباترین سروده­های زنانه به شمار می­رود. در جامعه­ی سنتی بندرکنگ، پدر در محیط خانواده حضور کمرنگی دارد و اغلب به امید کسب معاش رهسپار سفرهای طولانی و دوردست می­شود. در این حالت مادر، مسئولیت کودک و خانواده را برعهده می­گیرد. لالایی­هایی که مادر بر زبان می­آورد از درون سینه­­ی مالامال از درد سرچشمه می­گیرد و از دوری­ها و جدایی­ها، گرفتاری­ها و رنج­ها و آمال و آرزوها حکایت می­کند. در ادامه به برخی از این لالایی­ها اشاره می­شود:

بخاو ماما که بابا مال اِتارِت

جُفت میلِ طلاه بِی پات اِتارِت

جفت میلِ طلاه تو ناپَسَندی

شمارِی موسَرِت مرواری تارِت

(سکینه بحرپیما، خانه دار، 64 سال)

عزیز مادر بخواب که پدر مال و ثروت به همراه می­آورد/ برای پاهات یک جفت میل[12] طلا می­آورد/ تو میل طلا را نمی­پسندی/ به اندازه­ی تعداد تارهای مویت مروارید می­آورد.

در این لالایی مادر به کودک نوید می­دهد که پدر در هنگام بازگشت از سفر با کوله­باری پر به خانه باز خواهد گشت. این یکی از مهمترین دغدغه­های زنان بود که در قالب لالایی نمایش داده می­شود.

دَکی بِزَن باباش بییِت

اوسا که رفت حالا بییِت

بابِی بلند بالاش بییِِت

شادی بَه دِل ماماش بییِت

(همان راوی پیشین)

دست بزن تا پدرت بیاید/ آن زمان که رفت، اکنون بیاید/ پدر قد بلندش بیاید/ شادی و خوشحالی به دل مادرش بازگردد.

زنان جنوبی، به ویژه زنان بندرکنگ از بیان احساسات خود، آن هم به گونه­ای صریح و آشکار ابا داشته و آن را مخالف با عرف جامعه می­دانستند؛ درنتیجه، دست به دامان لالایی می­شدند تا از درون پر درد خود حکایت کنند. در این لالایی زن از درد دوری و فراق همسر سخن می­گوید و کودکش را به دست زدن تشویق می­کند تا پدر هر چه زودتر به خانه بازگردد و با بازگشت او دل مادر شاد شود. در لالایی دیگری چنین آمده است:

لالالالا ، گل خشخاش

بابات رفته خدا همراش

خدا همراه و یارِش بَش

علی پشت و پناهش بَش

(زمزم بحرپیما، خانه دار، 67 سال)

در این لالایی مادر برای به سلامت بازگشتن همسرش دعا می­کند و از خدا و حضرت علی (ع) می­خواهد که پشت و پناه او باشد.

زنان علاوه بر لالایی، ترانه­های بسیاری در اشاره به سفر دریایی مردان سروده­اند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می­شود. در این ترانه­ها گاه زنان از درد جدایی و فراق حکایت می­کنند، گاه از از آرزوی بازگشت معشوق و زمانی در قالب دعا دست به دامان خدا و پیامبر می­شوند تا مردان را به سلامت باز گرداند. هر یک از این ترانه­ها تصویری زیبا از انتظار و سوز و گداز عشق به نمایش می­گذارد.

سر کوهِ بُلند واساده بودم

جُهازِ یار خود در غُبَ دیدم

سُکانِش نقره وُ دولِش طَلایی

الهی بندِ عمرانیش خُ بودم

(زمزم بحرپیما، خانه دار، 67 سال)

بر روی کوه بلندی ایستاده بودم/ لنج یار خود را در عمق دریا دیدم/سکانش از جنس نقره و تیرک بادبانش از طلا/ خدایا کاش بند عمرانی[13] او خودم بودم.

بَه سفر می­ روی الله یارِت

بَه پَشتا اومدی گل بر جمالت

(سکینه بحرپیما، خانه دار، 64 سال)

****

نِگارا در سفر دارُم خدایا

دو چشم پشت در دارُم خدایا

دو چشمُم انتظارِ صُحب و شومِن

نَه کاغذ نه خِبر دارُم خدایا

(همان راوی پیشین)

****

ترکِ سر ناکُنُم

رو بَ سِفَر ناکُنُم

ترکِ دِل ناکُنُم

بِی تو وِل ناکُنُم

ترکِ یار ناکُنُم

بِی تو خوار ناکُنُم

(همان راوی پیشین)

****

سَفر کردی سَفر را دور کردی

دِلم را خانه­ی زنبور کردی

دلم را خانه­ی زنبور نَه چندان

که زندَه زندَه بر گورَم تو کردی

(محمد بحرپیما، ملوان سابق، 69 سال).

****

بیا بَحری که لَنجِت خوب قشنگِن

درازییِش مثِ ببر و پلنگِن

به انجین و گریس با نفت و بنزین

بَه دِریا غوطه ور مثلِ نهنگِن

بیا بحری که لنجت خیلی زِشتِن

لیاحینش غلیظ چوبِش کُلُفتِن

(زمزم بحرپیما، خانه دار، 67 سال)

بیا بحری (اسم یکی از ناخدایان معروف) که لنجت بسیار زیبا است/ طول آن مثل ببر و پلنگ است/ با موتوری که با نفت و بنزین کار می­کند مانند نهنگ است/ بیا بحری که لنجت بسیار زشت است و چوبش کلفت است.

نویسم نامه­ای با برگ چاهی

ببندَم بر پر مرغ هوایی

اگر نامَه به دلبر وارسانَد

نشیند با دلش آه جدایی

(محمد بحرپیما، ملوان سابق، 69 سال).

****

وِل بالا بُلندم کی میایی

رفیق روز تنگم کی میایی

مرا بردِن بَه زندان خونه­ی وِل

بَ وَختِ مردنم شد کی میایی

(سکینه بحرپیما، خانه دار، 64 سال)

****

سفر رفته وِل من بی قرارُم

خداوندا نگارُم کو نگارُم

اگر تا هفته­ی دیگر نیاید

من از دوری وِل جون می­سپارُم

(همان راوی پیشین)

2ـ 4ـ تجلی واکاوی سفرهای دریایی مردان در قصه­ها و افسانه­های زنان بندرکنگ

قصه­ها و افسانه­های عامه همواره با مضامینی خاص در ارتباط هستند: گاه از ویژگی­های مناظر طبیعی قابل توجه (سنگ، تپه یا باتلاق)؛ از محیط جغرافیایی (خانه، پل، یا بنایی تاریخی در یک گورستان)؛ از موضوعی تاریخی (جنگ، حادثه­ای ویرانگر، یا یک قتل)؛ یا پدیده­ای غیر معمول (رؤیت بشقاب پرنده، هیولا، یا شبحی از مریم باکره) حکایت می­کنند ( v1, p.351,Lizlocke and other) .

با توجه به اینکه سفرهای دریانوردی در زمان­های گذشته تنها با راهنمایی ستارگان صورت می­گرفت، این پدیده­ی طبیعی منشأ شکل گیری بسیاری از قصه­ها و افسانه­های بندرکنگ بوده است. به روایت یکی از ملوانان قدیمی این ستارگان عبارتند از: ستاره گاه، فرگد (فرقد)، نعش، ناگله (ناقله)، عیوگ (عیوق)، واگع (واقع)، سماک (ماهی)، ثریا ، مطلع، جوزا (جوزه)، تیر، اکلیل، عگرب (عقرب)، حمارین، سهیل، سِله بار (سِلبار)، گطب (قطب). (حسن علیزاده معروف به خشاب، ملوان سابق، 79 سال)

در ادامه به برخی از این افسانه­ها اشاره می­شود. از جمله «قصه­ی سهیل و سلوبار»: سهیل و سلبار دو خواهر بودند که به دور از هم زندگی می­کردند. این دو خواهر سالی یکبار به دیدن هم می­رفتند. هر کدام از آنها دختری داشتند. سلبار نسبت به خواهرش سهیل و دختر او حسادت فراوانی داشت. در یکی از سال­ها که سهیل به دیدار خواهرش رفته بود، سلبار دخترش را از چشم خواهر پنهان کرد و او را به خانه­ی آشنایان فرستاد. ظهر که شد سفره­ی غذا را آماده کرد تا با هم ناهار بخورند. سهیل به خواهرش گفت: پس دخترت کجاست؟ او را صدا کن تا با هم ناهار بخوریم. خواهر گفت: من برای پذیرایی از تو هیچ چیزی نداشتم و چون تو را فراوان دوست دارم، دخترم را کشتم و از گوشتش این غذای خوشمزه را تهیه کردم. سهیل که از این کار خواهر رنجیده بود، بسیار ناراحت شد و تنها دو سه روز میهمان خواهر ماند. ده روز سپری شد. این بار سلوبار نزد خواهرش سهیل آمد. سهیل نیز دخترش را کشت و از گوشت آن آبگوشت خوشمزه­ای درست کرد و به پذیرایی از خواهرش پرداخت. خواهر چند روزی نزد او ماند سپس به شهرش بازگشت. مدتی گذشت، سهیل که غیر از آن دختر تسلایی نداشت خود را غرق در اندوه دید. پس تصمیم گرفت چند روزی به دیدن خواهرش برود. شتری را کرایه کرد و بیخبر نزد خواهر رفت. زمانی که به خانه­ی او رسید، چشمش به خواهرش افتاد که مشغول روشن کردن تنور است و دخترش در کنار او نشسته و نان می­پزد. آن زمان بود که سهیل به خیانت و دروغ خواهرش پی برد و بدون آنکه حرفی بزند خود را از شدت اندوه در تنور انداخت و مرد. خداوند برآن دو رحم آورد و آنها را به ستاره­های آسمانی تبدیل ­کرد. بسیاری از زنان معتقدند که ستاره سهیل از شدت غم و اندوه هنوز هم خود را در آسمان می­دمد تا هر چه بیشتر شعله ور گردد. (فاطمه یوسف زاده، خانه دار، 73 سال).

یا قصه­ی «حضرت ابراهیم (ع) و قوچ» که به خلاصه­ای از آن اشاره می­شود: حضرت ابراهیم از همسرش ساره صاحب فرزندی نشد. بعد از مدتی با زن دیگری به نام هاجر ازدواج کرد. چند سالی گذشت، هاجر نیز باردار نشد. حضرت ابراهیم (ع) به جانب خداوند نذر کرد که اگر صاحب فرزندی شود، او را در راه خداوند قربانی خواهد کرد. مدتی گذشت. هاجر باردار شد. ساره از حضرت ابراهیم خواست که هاجر را به سرزمین دیگری ببرد تا از او دور باشد. حضرت ابراهیم (ع) چنین کرد. پس از نُه ماه کودک به دنیا آمد. زمانی که کودک به دنیا آمد، مادر برای بریدن نافش به جستجوی سنگی پرداخت. اسماعیل (ع) در نبود مادر می­گریست و پاهایش را بر زمین می­کوبید. به خواست خداوند از جای پای اسماعیل (ع) چشمه­­ای جاری شد که به او چشمه زمزم می­گویند. مدتی گذشت اسماعیل بزرگ و بزرگ­تر شد. پس از مدتی ابراهیم (ع) به یاد نذرش افتاد. پس اسماعیل را بر فراز کوهی برد تا او را در راه خدا قربانی کند. چاقو را بر گلوی حضرت اسماعیل نهاد. چاقو کند شد و هیچ کاری از او ساخته نشد. حضرت اسماعیل گفت: من بر روی سینه­ام دراز می­کشم آنگاه چاقو را بر گردنم بگذار. ابراهیم (ع) چاقو را بر گردن فرزندش گذاشت. خداوند قوچ (حمل آسمان) را به سمت حضرت ابراهیم فرستاد و از او خواست این قوچ آسمانی را به جای فرزندش قربانی کند. این غباری که در آسمان وجود دارد، غبار پای غوچی است که به سرعت حرکت می­کند تا نزد حضرت ابراهیم برسد. (خدیجه فرجامی، خانه دار، 77 سال).

در مورد ستاره نعش نیز این افسانه وجود دارد که این ستاره چهار پسر هستند که نعش پدر را بر دوش حمل می­کنند و سه خواهر به همراه آنان در حرکت هستند. وقتی نعش پدر را بلند می­کنند، باد کوش تندتر می­وزد و به آن کوش نعشی می­گویند. (همان راوی پیشین)

در برخی از قصه­ها و افسانه­ها به موجودات دریایی از جمله ماهی اشاره شده است. یکی از ماهی­هایی که در افسانه­های بندرکنگ بسیار به آن پرداخته شده ماهی «پُو» است. این ماهی از نوع ماهی­های بزرگی است که خار سمی دارد و اگر کسی را با خارش مورد اصابت قرار دهد، حتماً خواهد مُرد. زنان در این قصه­ها از دریا به دو صورت یاد می­کنند: در قصه­ی «دختر و پُو» دریا نمادی از خیر و برکت است که هر روز به وسیله­ی «پُو» سفره­ای سرشار از غذا به دختر می­بخشد.

در قصه­ی تقدیر نویس از خطرات دریا حکایت می­شود که یکی از آنها ماهی «پُو» است. پس دریا همانگونه که می­تواند مظهر خیر و برکت باشد می­تواند نمادی از مرگ نیز به شمار رود.

قصه­ی «دختر و پُو»: دختری مادرش مرد. پس از مدتی پدرش ازدواج کرد و زن دیگری گرفت. نامادری با دختر بسیار بد بود. تمام کارهای خانه را به او می­سپرد و دختر خودش را در ناز و نعمت گذاشته بود. نامادری از دختر خواست که مگس­ها را از روی دام­ها دور کند. دختر برای چند روز این کار را انجام داد بالاخره یک روز خسته شد و گریه کنان کنار ساحل رفت. ناگاه چشمش به پُو (نوعی ماهی) افتاد که در تور صیادی گیر کرده بود. پُو گفت: مرا از تور نجات بده. دختر دلش به حال او سوخت و او را از دام آزاد کرد. پُو گفت: هر وقت به کمک من نیاز داشتی، این عبارت را بر زبان بیاور: «پُو گُل گُل / هاو دو رنگ / سفره هفت رنگ / بُدو همدم[14]». دختر بعد از آن ماجرا هر روز کنار ساحل می­رفت و پُو را صدا می­زد. پُو نیز برایش غذاهای خوشمزه می­آورد. مدتی گذشت. پسر پادشاه تصمیم گرفت ازدواج کند. مهمانی بزرگی ترتیب داد. نامادری که به دختر حسادت می­کرد او را همراه خود نبرد. دختر نزد پُو رفت و ماجرا را برایش تعریف کرد. پُو جامه­ی زیبایی به او داد و از او خواست که قبل از نیمه شب به منزل باز گردد. دختر به جشن رفت و پسر پادشاه شیفته­اش شد. دختر در زمان بازگشت به خانه، لنگه کفشش را در آب فراموش کرد. پسر پادشاه تمام شهر را در جستجوی صاحب کفش زیر و رو کرد تا او را یافت. پیش از ازدواج دختر کنار دریا رفت. پُو شکم دختر را از اشرفی پر کرد. در شب حجله، هنگامی که دختر قصد قضای حاجت داشت، این کار را در دامان داماد انجام داد و لباس داماد پر اشرفی شد. (خدیجه فرجامی، خانه دار، 77 سال).

یا قصه­ی « تقدیرنویس»: شخصی در کنار دریا زندگی می­کرد. روزی زیر درخت به مردی رسید که خود را تقدیر نویس معرفی ­کرد. تقدیر نویس گفت: مرگ تو به وسیله پُو (نوعی ماهی) خواهد بود. مرد از ترس شهرش را که در کنار دریا بود، رها کرد و به سرزمینی دور در کوهستان رفت. مدتی گذشت. دوستی او را در بیابان دید. مرد ماجرا را برای دوستش تعریف کرد. دوستش گفت: من تا کنون پُو ندیده­ام. تصویر آن را بر زمین بکش تا بهتر این ماهی را بشناسم. مرد چنین کرد. ناگهان تصویری که بر زمین رسم کرده بود، زنده شد و خار بزرگش را در گلوی مرد فرو کرد. (همان راوی پیشین)

جمع بندی و نتیجه گیری

نتایج این پژوهش نشان می­دهد که سفرهای دریایی مردان منشأ شکل گیری بسیاری از باورها، آداب و رسوم­ها، قصه­ها و افسانه­ها و ترانه­های برساخته­ی­ زنان بندرکنگ بوده است؛ باورهایی مانند پنهان شدن ستاره سهیل در درون چاه و خارج شدن از آن با هدف راهنمایی مردان در سفرهای دریایی، باور به نحس بودن سفر در ایامی خاص، حضور زنان به همراه مرغ در لنج و چرخاندن گیاه و وزش باد در پی آن؛ و آیین­هایی مانند مالیدن حنا و فضولات حیوانی بر درب خانه­هایی که به سمت کُوش (مشرق) قرار دارد، ریختن هسته خرما دم در خانه­ها، مراسم چهاردهی، مراسم تفأل زدن با تسبیح، خوشبو کردن خود برای شوهر، جشن و پایکوبی پس از پایان سفر، آیین «سال نو»، آیین «دریا ما بَر» و دوخت انواع لباس و کلاه به وسیله­ی زنان.

برخی از این باورها میان زنان و مردان مشترک است؛ مثلاً نحس شمردن سفر در روزهای خاصی از سال یا باور ریختن خرما درون دریا در هنگام وزش طوفان.

حال آنکه باورهایی مانند پنهان شدن ستاره سهیل در درون چاه، حضور زنان به همراه مرغ در لنج و چرخاندن گیاه و وزش باد باورهایی کاملاً زنانه هستند. بسیاری از این باورها در راستای تسهیل سفرهای دریایی مردان به وجود آمده است. باور به خارج شدن سهیل از درون چاه با هدف راهنمایی مردان یا باور به تغییر دادن جهت باد نمونه­ی بارز این امر می­باشد.

از بین آیین­ها تنها دو مورد آن میان زنان و مردان مشترک می­باشد؛ آیین جشن و پایکوبی پس از پایان سفر و آیین «سال نو». این امر به وضوح نشان می­دهد که زنان خالق بیشترین آیین­های دریایی بوده­اند. بسیاری از این آیین­ها به منظور بازگشت هر چه سریع تر مردان صورت می­گرفت؛ مانند مالیدن حنا و فضولات حیوانی بر درب خانه­هایی که به سمت کُوش (مشرق) قرار دارد، ریختن هسته خرما دم در خانه­ها، مراسم چهاردهی، مراسم تفأل زدن با تسبیح.

آیین­های خوشبو کردن خود برای شوهر و دوخت انواع لباس و کلاه خود نشان­دهنده شور و شعف زنان در استقبال از همسرانشان بود. آیین «دریا ما بر» نیز به منظور باردار شدن زوج­هایی که صاحب فرزند نمی­شدند، صورت می­گرفت.

زنان بندرکنگ در ترانه­ها و لالایی­های خویش گاه از درد جدایی و فراق حکایت می­کنند، گاه از آرزوی بازگشت معشوق و زمانی در قالب دعا دست به دامان خدا و پیامبر می­شوند تا مردان را به سلامت باز گرداند.

در قصه­ها نیز به عناصرمرتبط با سفرهای دریایی از جمله ستاره و ماهی پرداخته شده است. در این افسانه­ها، دریا هم می­تواند مظهر خیر و برکت باشد و هم نمادی از مرگ. همانگونه که سفرهای دریایی برای ساکنین منطقه گاه خیر و برکت را به همراه می­آورد و گاه مرگ را نثار مردانشان می­کند.

منابع و مآخذ

استوری، جان، مطالعات فرهنگی دربارۀ فرهنگ عامه، مترجم پاینده حسین، چاپ اول، آگه، تهران، (1386).

الهامی، فاطمه، «انعکاس باورهای عامیانه و عقاید خرافی در شعر نظامی»، پیک نور (ویژة زبان و ادبیّات فارسی)، پاییز ۱۳۸۶ ، شمارة ۱۹، تهران، (۱۳۸۶).

فریزر، جیمز جرج، شاخه زرین، مترجم فیروزمند کاظم، چاپ پنجم، آگاه، تهران، (1387).

هدایت، صادق، نوشته­های پراکنده، چاپ اول، نگاه، تهران، (1384).

Lizlocke,Theresaa. vaughon, Pauline greenhill, Encyclopedia of womens folklore and folklife, westport, Connecticut. london, (2009).

راوی ها:

بحرپیما ، زمزم ، خانه دار ، 67 سال.

بحرپیما ، سکینه ، خانه دار ، 64 سال.

بحرپیما ، محمد ، ملوان سابق ، 69 سال.

بحری ، سعیده ، خانه دار ، 76 سال.

حسن زاده (معروف به حموسَن) ، محمد ، ناخدای سابق ، 70 سال.

علیزاده (معروف به خشّاب)، حسن ، ملوان سابق ، 79 سال.

فرجامی ، خدیجه ، خانه دار ، 77 سال.

کنگی زاده ، فاطمه ، خانه دار ، 83 سال.

یوسف زاده ، فاطمه ، خانه دار ، 73 سال.

Analysis of cruises men in women folklore of Bandar Kong

Abstract

During this time the concerns of women, returning healthy men, fathers and children, and yet they have been filled out by hand back. During this time, women who were depressed men, concerns and aspirations with language and literary expression in the form of various elements of culture including religion, beliefs, legends and poems women portrayed, beliefs, and certain rites and rituals are created;he does

Women in the men's maritime traditions, beliefs, and certain rituals are created; notions hiding Sohail stars in the well and out of it with guidance on cruises men, believed to be unlucky trip on special occasions, women with chicken dhow and twisting in the wind in its wake plant; and procedures such as applying henna and animal feces on the door that working side (east) is located, palm kernel shed door, ceremonies, fourteen, fortune-telling ceremony using a rosary , fragrant yourself for your husband, celebrating after the end of the trip and sewing of clothes and hats by women. during this time, women who were depressed men, concerns and aspirations with language and literary expression in the form of various elements of culture including religion, beliefs, legends and poems women portrayed, beliefs, and certain rites and rituals are created; he does. Some of these beliefs and rituals shared between men and women, while others are feminine and men are shaped in order to facilitate cruises. They also women's concerns in the form of poems or stories and legends on their language, so that the songs and lullabies, sometimes the pain of separation and parting existed, sometimes beloved and longed to return sometime in the mold pray to God and the Prophet's lap to bring men back to health. On the other hand women's stories and legends related to elements such as star cruises and fish have been examined. In these stories, the sea is a symbol of blessing and a symbol of death.

Now that cruises in the region waned and risks associated with, this great treasure of folk are inevitably destroyed. In this study, were studied these collect (rites, rituals, poetry and myth constructed by the women)

Keywords: Bandar Kong, folklore, women's, women's beliefs, rituals women.



بزعه مشابه پودر سفیدی است که امروزه بر بدن کودک می­مالند تا خوشبو شود.[2]

زنبیل[3]

سبد[4]

وسیله­ای که به صورت دایره توخالی درست کرده و زنان بر سر قرار می­دادند و کوزه آب را بر آن قرار می­گذاشتند. [5]

[6]سال دریایی 4 فصل دارد و از بیست و پنجم تیرماه آغاز می­شود. هر فصل آن دارای 10، دهه می­باشد که به آن «دهی، بیستی، سی ای، چهلی، پنجاهی، شصتی، هفتادی، هشتادی، نودی و صدی» می­گویند.

زنان از مراحل مختلف این آیین تنها به شنا کردن در شب اکتفا می­کنند.[7]

ماده خوشبویی که زنان به موهایشان می­مالیدند.[8]

روغن مو[9]

حلواهایی که در رنگ­های مختلف سفید، سیاه، قرمز و سبز ساخته می­شود. [10]

پارچه های معروف هندی[11]

نوعی زیورآلات که در پای نوزادان قرار می­دادند و از جنس طلا یا نقره بود.[12]

[13] طنابی که برای بالا کشیدن بادبان استفاده می­شد.

پُو (نوعی ماهی) گل گل / آب دو رنگ / سفره هفت رنگ / بیا همدم .[14]

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: