در سال ۱۲۸۱ شمسی در بندر لنگه متولد شد. اجدادش از سادات می باشند نسبش به محمد مصطفی(ص) میرسد و به همین جهت او را سید کامل نام نهادند.
از کودکی قرآن را آموخت و از جوانی به تحصیل علم پرداخت.
به اتفاق پدر که کسب تجارت داشت راهی هندوستان شد و ۲۰ سال از جوانی اش را در آنجا گذراند و در همان دیار در دانشکده کشاورزی به تحصیل پرداخت و همزمان با روزنامه حبل المتین (1)همکاری می نمود سپس به میهن خود بازگشت.
بعد از بازگشت به ایران به اتفاق برادرش سید محمد کاملی در قریه شناس از توابع بندرلنگه به کشاورزی پرداخت.
به شهر لنگه دلبستگی خاصی داشت زیرا هم زادگاه اش بود و هم بازیگاه دوران کودکی اش .
در سال ۱۳۱۰ به خدمت شهربانی بندرعباس درآمد سپس رهسپار آموزشگاه افسری شهربانی شد و توانست با رتبه اول از آموزشگاه فارغ التحصیل گردد .
بعد از پایان دوره اموزشگاه در سال ۱۳۱۷ ریاست شهربانی و سالها در این لباس خدمت نمود و اوضاع شهربانی را سر و سامان داد .
۳۰ سال در اکثر شهرهای ایران با جدیت و علاقه انجام وظیفه نمود و در این مدت با سختی های زیادی روبرو شد ولی با شجاعت و شهامت آنها را پشت سر گذاشت .
او و همسرش در تمام مراحل زندگی یار و یاور هم بودند و تا آخرین لحظه زندگی عشقی پاک و صادقانه به یکدیگر داشتند و به اتفاق فرزندان و دو خواهری که یادگار پدرش بود به نحو احسن پرورش داده و بزرگ نموده و به ثمر رساندند .
در اواخر خدمت به بندرعباس شهر مورد علاقه اش کشیده شد بعد از سال ۱۳۴۱ با درجه سرهنگ تمامی بازنشسته شد.
در دوران بازنشستگی به نوشتن مقالات و سرودن اشعار میپرداخت و اشعار اجتماعی و انتقادی خود را در روزنامه محلی به چاپ می رساند .
به زبانهای انگلیسی و اردو و عربی تسلط کامل داشت و عاشق زبان پدری پدرش زبان دری بود به طوری که گاه و بیگاه اشعاری به همین زبان می سرود که این سروده ها جمع آوری شده و در یک کتاب به چاپ رسیده است.
اُمگُت مچُ بی خبر و بی خبر چِدِش
ناکرده (بای بای )و لو مختصر چِدِش
روزی اگر به شهر شما پام نِه تَگم
اخلاقا اُتزتِه به مو ، خت ضرر چدش
باشه مو شکوه از تو و خُلقُت بگُم به خلق
هر چند به شکایت مو بی ضرر چِدِش
در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۵۲ جهت معالجه بیماری خود که ناراحتی قلبی و تنگی نفس بود به تهران سفر نمود ولی اجل مهلتش نداد و در شانزدهم خرداد ماه همان سال در جمع همسر و خواهر و فرزندانش بدرود حیات گفت.
جسد شهر مورد علاقه اش_ بندرعباس_ به خاک سپرده شد و روی سنگ قبر از شعری که است که قبل از مرگ سروده بوده گردید:
از عشق تو سرگشته ایام شدم
با خوب و بد زمانه همگام شدم
هفتاد و یکی ز عمر پیمودم و سر برخاک لحد نهاده آرام شدم
*دوستی می گفت درمراسم تشییع جنازه وی مارش و احترام نظامی توسط شهربانی اجرا شده است که نشان از نفوذ شخصیتی بالای وی داشته است(به نقل از پایگاه خبری صدای گامبرون)
بعد از فوت سرهنگ کاملی اشعار فارسی را جمع آوری نموده و در سال ۱۳۷۳ بانا م دیوان کامل به چاپ رساندم و خدای را شکر می کنم که به من توانایی داد که اشعار دری او را هم جمعآوری نموده و به چاپ برسانم و این خواسته او را اجابت نمایم.
مرحوم انجم روز سرهنگ کاملی را اینگونه توصیف کرده است:
در سالهای بین ۱۳۵۰ و ۱۳۵۲ خورشیدی که در بندرعباس بودند و برنامه مستقلی در تلویزیون ملی ایران به نام فرهنگ و ادب جنوب داشتن تماس مستمر انشا دروان با اینجانب آغاز شد.
هرچند که سالیان دراز من و دیگران در سطوح مختلف از کمک ها و راهنمایی های انسانی شان برخورد بودیم.
وی شمعی بود که مجلس بزرگان و استان هرمزگان را روشنایی و نور می داد. او معلمی بود که شاگردان نیازمند را راهنمایی می کرد و به دیگران درس انسانیت و انساندوستی می آموخت.
1-حبلالمتین به عنوان تاثیرگذارترین روزنامه پرتیراژ دوره قاجاریه به شمار میرود که بیش از ۳۷ سال در کلکته هندوستان و تهران منتشر شد، این روزنامه نقش به سزایی در انعکاس رویدادها و به ویژه تنویر افکار و اندیشهها این دوره داشت و یکی از عوامل موثر پیدایش نهضت آزادیطلبی در ایران بود(ایرنا)
منبع:عصمت کاملی،مجموعه اشعار محلی سید کامل کاملی،بندرعباس،1387