سبک پارسی که روزگارهخامنشیان تا حمله اسکندر یعنی از سده ششم پیش از میلاد تا سده چهارم پیش از میلاد را در بر می گیرد. و آن را "تصویری از شکوه"1 نیز نامیده اند. و نخستین شیوه معماری ایران است. گرچه پیش از این دوره نیز معماری قابل توجهی از تمدن های پیشین را داریم مثل محوطه تاریخی زاغه(دشت قزوین) 6500 سال پیش میلاد یا سیلک کاشان و چغازنبیل ایلام، نوشیجان هگمتانه و... . اما از دوره هخامنشی است که می توان معماری ایران را دارای شیوه و سبک مشخص دانست و آن را دسته بندی کرد. شیوه دوم شیوه پارتی است. که با این که اسکندر تلاش کرد، فرمان داد تا ده هزار تن از سربازان و سرداران یونانی زنان ایرانی اختیار کنند و به فرزندان شان زبان یونانی بیاموزند اما ایرانی ها تن به آن فرهنگ ندادند و در معماری شان این مقاومت و تن نسپاری حضور دارد، آنها شیوه خود را بنا نهادند و این شیوه پس از حمله اسکندر به ایران پدیدار شد و در دوره اشکانی و ساسانی، صدر اسلام و در برخی جاها حتا بعد از اسلام تا سده سوم و چهارم هجری دنبال شده است. نمونه ی این شیوه را می توان در بناهای نیایشگاه آناهیتا کنگاور، کاخ الحضرا، مجموعه نسا، کاخ آشور، آتشکده فیروزآباد، تاق کسری، بیشاپور، کاخ سروستان و کاخ قصرشیرین نام برد. این شیوه را "تصویری از تناسب"2 نیز نامیده اند. شیوه سوم شیوه خراسانی است که از سده نخست تا سده چهارم ادامه یافت. و آن را "تصویری از سادگی"3 می دانند. نمونه های این سبک را می توان در مسجد مدینه، مسجد جامع فهرج، تاریخانه دامغان، مسجد جامع اصفهان، مسجد جامع تبریز... یافت. شیوه چهارم شیوه رازی است. "شیوه ای که همه ویژگی های خوب شیوه های پیشین را به بهترین گونه دارا می باشد."4 و آن را "تصویری از ظرافت"5 نیز می نامند. نمونه ی این شیوه معماری را می شود در مقبره امیراسماعیل سامانی در بخارا، گنبد قابوس، برج های خرقان، مسجد جامع اصفهان، رباط شریف، مسجدجامع زواره، مسجدجامع اردستان و گنبد سرخ مراغه جست. شیوه پنجم شیوه آذری است. "سرزمین آذربایجان در معماری ایران در رده نخست اهمیت جای دارد. چرا که سه شیوه معماری ایران (پارسی، آذری و اصفهانی ) از آنجا سرچشمه گرفته و به سراسر کشور رسیده است."6 این شیوه را "تصویری از بداعت"7 نیز می نامند. نمونه ی این شیوه مقبره سلطانیه، مسجد علیشاه، مسجدجامع ورامین، مسجدجامع یزد، خانقاه شیخ عبدالصمد نطنز، مسجدبی بی خانم سمرقند، گور امیر سمرقند و مسجدکبود تبریز ... نام برد. شیوه ششم شیوه اصفهان است. که دوران صفویه و افشاریه و زندیه را در بر می گیرد. و آن شیوه را "تصویری از زیبایی"8 نامیده اند. نمونه های این سبک را می توان مسجدشاه در میدان نقش جهان، عالی قاپو، مسجدشیخ لطف الله، مسجدوکیل شیراز نام برد. بعد از دکتر پیرنیا شیوه دیگری را به شیوه های دیگر اضافه می کنند و "آن شیوه تهرانی است. و "تصویری از تجدد"9 می نامند. که معماری دوره قاجار پیش درآمدی بر معماری معاصر ایران است و نمونه های در مجموعه دارالخلافه تهران از جمله ارگ سلطنتی و مجموعه ساختمان های کاخ گلستان، عمارت مسعودیه یا در تبریز عمارت شمس العماره و خانه های قاجاری دارالسلطنه نام برد. و در دوران پهلوی اول که شکل گیری ایران نوین است معماری با تجدد آمرانه همراه است و "ما با حضور گسترده ی شرکت ها و مهندسین معمار اروپایی است که از طرف دولت ایران دعوت شده بودند. تا در بزم آمرانه ی رضا شاه، در ساخت ایران نوین، همکاری نمایند."10 و نسل اول معماران معاصر ایران هم چون میرزاعلیخان مهندس، کریم طاهرزاده بهزاد و وارطان هوانسیان و... دست به کارمی شوند و نمونه این نوع معماری مجموعه ساختمان های کاخ سعد آباد است. در دوره پهلوی دوم معماری آکادمیک ایران شکل می گیرد و دانشگاه هنرهای زیبای تهران دست به تربیت مهندسین معمار می زند و معماری ایران پوست می اندازد، و معماری مدرن ایران شکل می گیرد. برخی از آن به "معماری شبه مدرنیستی"11 یاد می کنند. اما حضور پیشگامان نسل دوم معماران بومی ایران قابل تامل است. از جمله این ها می توان از مهندس هوشنگ سیحون، عبدالعزیز فرمانفرمائیان، کامران طباطبایی دیبا، نادر خلیلی، نادر اردلان، حسین امانت نام برد. نمونه این بناها آرامگاه ابوعلی سینا، آرامگاه نادر مشهد، آرامگاه خیام نیشابور اثر هوشنگ سیحون، ساختمان وزارت کشاورزی، برج های شهستان پهلوی(بنیاد مستضعفان فعلی) ورزشگاه آزادی از فرمانفرمائیان. موزه هنرهای معاصر، فرهنگسرای شفق و نیاوران، دانشگاه گندی شاپور، نمازخانه پارک لاله(امروز در ورودی موزه فرش ایران) از کامران دیبا، ساختمان گروه صنعتی بهشهر از نادر اردلان، برج شهیاد(آزادی)، ساختمان میراث فرهنگی از حسن امانت نام برد. با برآمدن نظام جمهوری اسلامی "معماران ایرانی، تحت تاثیر دو پدیده موازی قرار داشتند. اولین تحول تاثیرگذار این دوران، اندیشه و کارهای ساخته شده ی پیشگامان نسل دوم بود که سودای آشتی دادن معماری مدرن با سنن و فرهنگ ایرانی را در سر می پروراندند، و دومین جریان تاثیر گذار، که ریشه در تمدن و فرهنگ غرب داشت، و از جریان اول پررنگ تر و تاثیرگذارتر بود، آشنایی با جنبش پست مدرن کلاسیسیت(پومو)، که بین دهه 60 و 70 میلادی در معماری اروپا و آمریکا و جریانات معماری پست مدرن دهه ی 90 میلادی بود."12 معماران این دور متاخران نسل دوم هستند، از جمله مهدی علیزاده سقطی، فرامرز شریفی، ایرج کلانتری طالقانی، محمدرضا جودت، و سیدهادی میرمیران. ... و نمونه آثار مطرح این دوران می شود از بانک صادرات ایران، ساری. مهدی علیزاده، خانه های مسکونی کامرانیه و امیری از فرامرز شریفی، دانشکده ی فنی و مهندسی دانشگاه بین المللی امام خمینی، قزوین از ایرج کلانتری. مجتمع تجاری – اداری ایریوتا محمدرضا جودت، ساختمان نمایندگی جمهوری اسلامی ایران. توکیو. ژاپن از حسین شیخ زین الدین نام برد.
نگاه دیگری این سبک شناسی را نمی پسندد و نگاه عام تری به معماری ایران می کند، و آن نگاه از منظر نور، رنگ، فضا، و سازماندهی ساختار درونی به این معماری می نگرد. اما در هر دو نگاه می توان به پایه های اساسی و مستمری در معماری ایران می توان رسید. که تحت عنوان زیر قابل بررسی است:
اصول معماری ایرانی
هنر و معماری ایران از زمان های دور توانسته وجوه مشترک زیر را در درون خود حفظ کند. و اصالت ایرانی را در درون خود برجسته نگه دارند، بدین سان می توان از آن ها به عنوان اصول نام برد. در معماری بومی بندرلنگه که در جاهای دیگر نیز قابل ردیابی است. این اصول قابل تاکید است، موضوع پژوهش را به لنگه اختصاص داده ام چون می خواهم از یک معمار سخن به میان آورم. آن چه در درک اصول و اصالت ایرانی اهمیت دارد، پیوند این اصول با زندگی است. زندگی در همه وجوه آن. اعم از جسم و جان، درون و بیرون، ظاهرو باطن. این اصول به شرح زیر است. مردم واری، پرهیز از بیهودگی، نیارش، خودبسندگی و درونگرایی.
گونه شناسی معماری بومی بندرلنگه
برای بازشناسی گونه معماری بومی نخست برخورد خلاق معماران خطه جنوب را در برخورد با محیط بازشناسی می کنم. بندربوشهر به شبه جزیره ای می ماند که دارای بادهای تند موسمی است، در سرزمین گرم و مرطوب این بندر برای جلوگیری از اذیت و آزار بادهای موسمی، با این که معماران کارشناسان حوزه شهری و شهرسازی نبوده اند. اما برخورد خلاق شان با اقلیم به آنها دانشی داده بود که گویی از درس و دانشگاهی دقیق تر کار کرده اند، مثلا به این درک رسیده بودند، که اگر خانه ها در کنار هم جوری ساخته شوند که تند بادها در کوچه های پیچ در پیچ مستهلک شوند، توانسته اند جلو آزار باد را بگیرند، اما همین بادها در تابستان زندگی بخشند، پس بادها باید به درون خانه هدایت شوند، برای این منظور پنجره های مشبک با پره های چوبی رو به پایین می تواند در صورت لزوم این بادها را به درون هدایت کند، و در رو به روی پنجره ها سه دری ها، پنج دری های گشوده به سرسرا زمینه چرخش و کوران باد را فراهم می آورده است. در پشت پنجره ها گیره هایی تعبیه شده بود که بتوانند در صورت لزوم آن ها را ببندند. و از کوران هوا جلوگیری کنند.
یا در بندرلنگه و بندرکنگ و... "بهره گیری از وزش باد در ایجاد آسایش حرارتی در فضاهای داخلی از طریق استفاده از عناصری چون بادگیر پرداخته اند. بادگیر این واژه مانوس دیرآشنا ، ترکیب دم و بازدم معماری است. این ترکیب زیبا، فنی ترین شکل استفاده از باد در ساختمان است که گذشتگان ما آن را به خوبی در ساختمان های خود اجرا می کردند... بادگیرها سازه هایی هستند جهت ایجاد تهویه مطبوع و فراهم کردن آسایش حرارتی ساکنین از آن بهره گرفته اند. در واقع عملکرد اصلی بادگیرها، هدایت هوای بیرون به داخل ساختمان، خنک کردن نسبی و برقراری جریان طبیعی هوا در محل کار و سکونت مردم در شهرها و روستاها بوده است."13 که این بادگیرها متناسب با وضعیت اقلیمی به گونه های مختلف تقسیم شده اند، یک طرفه، دو طرفه، سه طرفه و چهار طرفه که در بندرلنگه همه چهار طرفه ساخته شده است. یک بادگیر استوانه ای که پر از ستون های هوا بود، در خانه ای در نزدیکی مسجد افغان.
معماری بومی بندرلنگه تمامی اصول معماری ایرانی برشمرده در فوق را داراست. که آنها را برخواهم شمرد. درونگرایی شاید مهم ترین اصل حفظ شده در معماری است. "اصولا در ساماندهی اندام های گوناگون ساختمان و بویژه خانه های سنتی، باورهای مردم بسیار کارساز بوده است. یکی از باورهای مردم ایران ارزش نهادن به زندگی شخصی و حرمت آن و نیز عزت نفس ایرانیان بوده که این امر به گونه ای معماری ایران را درونگرا ساخته است."14 کافی است به ساختار خانه های بندرلنگه نگاهی بیاندازیم. برای اینکه با یک تیر دو نشان زده باشیم. نگاهی به خانه خود حاج محمد اسماعیل خواهیم انداخت. خانه او در محله بلوکی، در کوی مهجوری، واقع بود. او برای دیگران خانه های اعیانی ساخته بود و خود در یک خانه معمولی زندگی می کرد. خانه ای که تمامی اصول معماری ایرانی در خود داشت. او همچون دیگر معماران ایرانی، "با ساماندهی اندام های ساختمان در گرداگردیک یا چند میانسرا ساختمان را از جهان بیرون جدا می کردند و تنها یک هشتی این دو را به هم پیوند می داد. خانه های درونگرا در اقلیم گرم و خشک هم چون بهشتی در دل کویر هستند، فضای درونگرا مانند آغوش گرم بسته است و از هرسو رو به درون دارد."15 خانه او هم یک در ورودی داشت که پیش از ورود به حیاط یا اندرونی یک مجلسی بود و همه اتاق ها و آشپزخانه در دور حیاط ساماندهی شده بودند.
اصل دیگری که در این نوع معماری هم رعایت شده بود مردم واری است به این مفهوم که:"مردم واری به معنای رعایت تناسب میان اندام های ساختمانی با اندام های انسان و توجه او به نیازهای او در کار ساختمان سازی است."16در نظر گرفتن محل زیست با قد و قواره و نیاز آدم های آن خانه، استفاده از نور، گردش هوا، اندازه تاقچه ها متناسب با قد آدم ها و... اینها همه اصولی است که در معماری ایرانی در نظر گرفته شده بود. مثلا در اتاق خواب ها در یک دیواره وجود داشت که جایی تعبیه شده بود که حکم حمام های امروزی را داشت، اما چون آب لوله کشی نبود، آب در کوزه یا حبانه یا جهله تعبیه شده بود، که درکف جایی را ساخته بودند که در آنجا بشود آن ها را گذاشت، چاه ها معمولا در بیرون خانه زده می شده تا شالوده نم نکشد و رویه ای ساروجی که هنوز می توان آن ها را در برخی کوچه ها دید. به این حمام ها به زبان محلی به آن "گتیه" می گفتند. "معمار ایرانی افراز(بلندا) درگاه را به اندزه بالای مردم می گرفته و روزن و روشندان چنان می آراسته که فروغ خورشید و پرتو ماه را به اندازه دلخواه به درون سرای آورد."17 در جلو اتاق ها فضایی ساخته می شد به نام "ساباط، یا سرسایه"18 که استفاده های بسیاری داشت، نخست در منطقه گرمسیر جلو آفتاب سوزان را می گرفت و بعد جایی بود که می شد از مهمانان نزدیک تر یا زنانه پذیرایی کرد.
اصل دیگر پرهیز از بیهودگی است. "در معماری ایران تلاش می شده کار بیهوده در ساختمان سازی نکنند و از اسراف پرهیز می کردند. و... اگر در کشورهای دیگر، هنرهای وابسته به معماری مانند، نگارگری(نقاشی) سنگتراشی، پیرایه(آذین) بشمار می آمده، در کشور ما هرگز چنین نبوده است، و بیشتر بخشی از کار بنیادی ساختمان است."19 به عنوان مثال گره سازی با گچ یا شیشه های رنگی که در بالای درها و پنجره ها کار می شده، جنبه تزئینی نداشته، بلکه برای این بوده که در پیش آفتاب تند و گاهی سوزان پناهی باشد تا چشم را نیازارد. یا کاربندی ها و گچبری های بالای اتاق ها مسیری گشوده بر جریان هوا بوده است. و هر کدام از این ها اگر زیبا به نظر می آیند. "تنها برای زیبایی نیست. وانگهی باید دانست. که واژه زیبا به معنای زیبنده بودن و تناسب داشتن است نه قشنگی و جمال."20
اصل دیگری که باید به آن پرداخت. اصل نیارش است"واژه "نیارش" در معماری گذشته ایران بسیار به کار می رفته است. نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و ساختمایه(مصالح)شناسی گفته می شده است. معماران گذشته به نیارش ساختمان بسیار توجه می کردند و آن را از زیبایی جدا نمی دانستند. آن ها به تجربه، به اندازه هایی برای پوشش ها و دهانه ها و جرزها دست یافته بودند که همه بر پایه نیارش بدست آمده بود. "پیمون" اندازه های خرد و یکسانی بود که در هر جا در خور نیازی که بدان بود بکار گرفته می شد. پیروی از پیمون نگرانی معمار را درباره نااستواری یا نازیبایی ساختمان از میان می برده، چنان که یک گلکار نه چندان چیره دست در روستایی دور افتاده می توانست با بکار بردن آن، پوشش گنبدی را به همان گونه انجام دهد، که معمار کار آزموده و استاد پایتخت." 21به همین رو است که می شود دید که برکه سازی یا بادگیرسازی در جنوب به سبکی از معماری درآمده است. اما آنچه در این مقال برای من حائز اهمیت است. توجه به یک معمار است که این شیوه را سبکی در معماری اش تبدیل کرده است. به آن در زیر خواهم پرداخت.
خودبسندگی آخرین اصل معماری ایرانی است. "معماران ایرانی تلاش می کردند ساختمایه مورد نیاز خود را از نزدیک ترین جاها بدست آورند و چنان ساختمان می کردند که نیازمند به ساختمایه جاهای دیگر نباشد. و "خودبسنده" باشند. ... بر این باور بودند که ساختمایه باید بوم آورد یا ایدری(اینجایی) باشد. به گفته دیگر فراورده(محصول) همان جایی باشد که ساختمان ساخته می شود و تا آنجا که شدنی است از امکانات محلی بهره گیری شود."22 این ویژگی را در تمامی معماری ایران از جمله معماری جنوب ایران می شود ردیابی کرد. کافی است به ساختمایه ی استفاده شده در معماری لنگه توجه کنیم. تیغه های استفاده شده در بادگیر ها از شمال لنگه تراشیده شده و بار شده و به لنگه آورده شده است، گچ و آهک از معادن نزدیک استخراج شده است، در صورت لزوم ساروج که "ملاتی متشکل از آهک خالص و خاکستر و ماسه بادی و لویی یا گل نی( که مانند کاه است در کاهگل) که در مناطق مختلف با تغییراتی مثل افزودن خاک رس و موی گوساله و... جهت آب بندی حوض و آب انبار بکار می رود."23 در خود منطقه ساخته شده است.
حاج محمد اسماعیل بلوکی (1321- 1252هجری خورشیدی)
شاید این نخستین بار باشد که در مورد یک معمار بومی اهل بندرلنگه مطلبی نوشته می شود. استناد من به سخنان شفاهی پدرم از پدرش است و بناهایی که ساخته است. حاج محمد فرزند اسماعیل فرزند حسن فرزند محمود فرزند مهجور فرزند تسمه که در قرارداد از او با کنیه بلوکی نام برده می شود. در اسنادی که دفاتر روزانه مثلا دفتر روزانه پدر محمود بستکی به نقل از ابراهیم محمودیان از او به نام حاج محمد اسماعیل بنا نام برده شده و در گواهی فوت که تازگی گرفته ایم نام خانوادگی او روحانی آمده است. او در سال 1252 در بندرلنگه به دنیا آمد. از تحصیلات و فن آموزیش اطلاعی ندارم، اما می شود دریافت که از مراتب پایین با کارگری و فرا گیری فن از استاد و معمارهای زمان خود کار را آموخته و تا حد یک معمار صاحب سبک رشد یافته است. اما در مورد خصوصیات فردی اش، به شدت مهربان و دلسوز، در کارش خیلی منظم و دقیق بوده، و دز کار خود شیوه مدیریتی ویژه ای داشته، اگر کارگری سر کار دیر حاضر می شده او را پس می فرستاده، ولی دستمزد آن روزش را به وی پرداخت می کرده، آن ها این را تنبیه استاد تلقی می کرده اند و برایشان سخت بوده کار نکرده دستمزد بگیرند. حفظ نیروهای کارآمدش برایش مهم بوده است. جان رس آن ها بوده است. او که در دوره قاجار و پهلوی اول زیسته و بیشتر آثارش خوشبختانه به جا مانده، و آن هایی که ویران شده است، دست کم تصویری از آن ها به جا مانده و آن هایی که تخریب شده در خاطر خیلی از شهروندان می توان رد آن را یافت. نخست از ویژگی هایی خانه ای که او آن را ساخته در آن زیسته بود، و پدرم و من در آن بزرگ شدیم خواهم پرداخت، سپس به سراغ خانه فاروق معروف به خانه شیخ، که سال ها شیخ محمدعلی خالدی در آن زیسته بود، و هنوز بخش هایی از آن در حال استفاده است خواهم گفت، سپس خانه محمدشریف احمدیان معروف به مشریف ملا که در چند سال پیش تخریب شد. الان هیچ اثری از آن نمانده، گرچه می توانست به لحاظ ویژگی های معمارانه اش در آثار ملی ثبت شده بماند و حفظ شود ، بعد در مورد برکه هایی که ساخته است و یک سند که قرارداد ساخت برکه را نخستین بار ابراهیم پسرحاج عبدالله و خدیجه پرنیان محمودیان نشانم داد و همان سند انگیزه ای شد تا این پژوهش را انجام دهم.
خانه معمار
با مساحت سیصد و سی متر مربع یک در چوبی بزرگ دو لته رو به شرق دارد و با ورود به خانه یک اتاق در سمت راست وجود دارد که در آن در همان دالان باز می شد و به اصطلاح مجلسی به حساب می آمد و چهار بازشو(پنجره) با فاصله ده سانتیمتر از کف ساخته شده بود. و از کوچه حدود هفتاد سانتیمتر از سطح زمین فاصله داشت و در انتهای اتاق دری به سوی حیاط باز می شد، که زمینه ارتباط با اندرونی را فراهم می آورد. در دو سوی حیاط دو ساباط بود ساباط شمالی که حکم فضای اصلی خانه را داشت. یک اتاق سه دری رو به حیاط داشت که با دو پنجره رو به کوچه فضای ارتباطی برای کوران هوا و دید فراهم کرده بود. که دهه پنجاه هم این پنجره ها کارکرد خود را داشتند ولی با آمدن کولر گازی این پنجره ها کور شدند و یک اتاق در غرب ساباط که آن هم دریچه ای رو به کوچه داشت و یک بادگیر در راستای مجلسی ساخته شده بود. بر سردر اتاق سه دری گچ بری هایی که از دل یک تاقچه درآمده بود، و زمینه تهویه هوا را هم انجام می داد و در گوشه اتاق یک فضای حمام مانند، با چاهک و چاه بیرون خانه تعبیه شده بود، در وسط حیاط یک باغچه وجود داشت، با نخلی برآمده در آن. رو به روی مجلسی در غرب (کوش) خانه آشپزخانه ای بود. و آبریزگاه در قسمت جنوب غربی خانه قرار داشت. قسمت جنوبی خانه یک ساباط کوچک داشت که از زمین به اندازه یک متر بلندتر بود، و در بادگیر به سمت حیاط باز می شد، و سمت راست آن یک اتاق که یک پنجره رو به حیاط داشت. نکته برجسته در این خانه، اختلاف سطح ساباط جنوبی بود، که لحاظ بصری و زیستی فضای کاملا متفاوت را به بنا بخشیده بود.
خانه فاروق
که شرح آن کمی پیشتر گذشت، خانه کودکی مریم بهنام این بزرگ بانوی این خطه نیز بوده است. زمان ساخت به دوره قاجار برمی گردد. خانه در محله بلوکی واقع است. درجلو آن فضای باز بزرگی بود که اکنون به مرور دارد خانه سازی می شود، خانه ای با بر حدود پنجاه متر، دو طبقه، با چیزی نزدیک بیست اتاق در پایین و بالا، یک بادگیر دو اشکوبه در طبقه دوم با اتاق هایی تمامی چند دری، با یک باغچه بزرگ در میان حیاط که اتاق ها دور تا دور حیاط با ارتفاع حدود یک متر از سطح حیاط قرار گرفته اند. و با نرده های چوبی فضای ایمن برای کودکان و زیبا برای بقیه را فراهم آورده بود. در قسمت شمالی حیاط یک ساباط وجود دارد. این اتاق ها به نطر می رسد برای پاییز و زمستان مناسب تر بوده اند، و تابستان ها به طبقه بالای خانه می رفته اند. دو مجلسی بزرگ و یک پیش ورودی مسقف و جلو آمده، که با سه تاق قوسی از رو به رو که وسطی بلند تر و فراخ تر و آن ها که در دو سویش قرار دارند باریک تر و کوتاه ترند. و دو ورودی که از دو بر به سکوهای بزرگ وصل می شده است. و آنها با تاق ضربی کار شده است که تنوع زیبایی بوجود آورده است. این بیرون آمدگی پیش ورودی با بنای طبقه دوم و ورودی به سکو ها یک فضای متقارن را ایجاد کرده است. تقارنی که در معماری ایرانی گاه به شکل اغراق آمیزی به چشم می خورد. دو سکوی کناری معروف به مهتابی کارکردهای متعددی داشته است. زمینه ای برای تجمع و دورهمی های غیررسمی و... بوده است. اتاق بالایی روی این قسمت ساخته شده است، یک اتاق چهاردری که رو به رویش چهار پنجره بلند با شیشه های رنگی با نقش خورشید که از بیرون دیده می شود، و رو به رویش نیز چهار در با شیشه های رنگی بالای آن نقش بسته است. "پنجره های شیشه ای خانه های دوره قاجار که با نقش هندسی و با بکارگیری رنگ های خالص و درخشان متنوعی تزیین می شده اند ترکیبی تازه از رنگ ها را به داخل خانه می آوردند. این رنگ ها با... اثاث خانه و تزیینات رنگی داخل ترکیب شده مجموعه ای بدیع بسیار نمایشی به وجود می آورند. منظره بیرون نیز از میان سطوح شیشه ای رنگ آمیزی شده جلوه ای کاملا خاص می یابد."24 و چهار در در دو سوی دیگر رو به فضایی که هواخورش از بیرون مشخص است. از سمت چپ به راه پله و راه دسترسی به پشت بام فراهم کرده است. و سمت راست آن اتاقی هشت دری است که گچبری های بالای آن از بیرون دیده می شود و نور و هوا را به درون هدایت می کند، هشت در رو به ساباط مسقف ساخته شده بود. که خنکای دل نشینی را برای اهالی به ارمغان می آورده است. آنچه در این بنا قابل توجه است. یک اتاق شش دری سمت جنوبی طبقه دوم است. که به جای پنجره گشوده به بیرون فضای تورفتگی پنجره را از پایین ایجاد کرده است، و از بیرون یک تورفتگی معکوس ایجاد کرده است، با یک اختلاف سطح چند سانتیمتری، ستون نور ملایم و هوای مطبوع را به خانه آورده است.
"در معماری ایرانی توجهی خاص به دیالکتیک نظم و نور دیده می شود. در بیرون ساختمان عموما از نور بر برای تاکید بر خصو صیات حجمی بنا استفاده می شود. دریچه های عمودی در بادگیر ها... لکه های تاریک عمودی و تکراری را ایجاد می کنند که حالت عمودی برج بادگیر را تشدید می کند. رواق های تاریک ستون دار، که در کنتراست با حجم درخشان ستون های آجری یا چوبی قرار می گیرند، ساختار بنا را شفاف و خوانا می سازند. ایرانیان در ایجاد سایه بسیار دقت کرده اند."25 این عنصر نور و سایه و پرهیز از نور مستقیم و در بنا بخصوص در فضای درونی خانه یک اصل اساسی در معماری ایرانی بوده است، و این اصل به درستی در این بنا هم استفاده شده است.
خانه ی محمدشریف احمدیان(مشریف ملا)
این خانه دیگری است که به مطالعه موردی آن خواهم پرداخت. خانه فوق کنار دروا(مسیل) اصلی که برکه عباس را می پیمود، و دو برکه بن عباس را هم، و سپس بازار و تا دریا می رفت. آن بنا نرسیده به خیابان و قبل از خانه محمدعلی دهقان و شرق خانه محمد صالح فکری واقع بود. یک خانه منحصر به فرد در بندرلنگه، دو طبقه داشت و دو بادگیر دو اشکوبه یکی در طبقه نخست و دیگری در طبقه دوم داشت. پیش ورودی جلو آمده و با یک تاق ضربی به پیشواز می آمد. که شباهت بسیاری با خانه فاروق که شرح آن رفت داشت. در بزرگ چوبی با یک در کوچک در درون خود با دو کوبه زنانه و مردانه، همه ویژگی های درهای بزرگ را در خود خلاصه کرده بود. دور تا دور حیاط را اتاق پوشانده بود، اتاق ها و ساباط ها با اختلاف سطح یک متر و نیمی از کف حیاط ساخته شده بود. در وسط حیاط یک باغچه داشت. که نخل های درون آن سایه سار دل نشینی را فراهم می نمود. "به لحاظ سازماندهی به نظر می رسد که طراح نخست به حیاط مرکزی و تناسبات آن اندیشیده است و سپس فضاهای مختلف را دور آن سازماندهی کرده است... حیاط در این الگوها نقش عنصر سازمان دهنده ی فضا را ایفا می کند."26 پنجره های قدی رو به بیرون که دو تای آن در پیش ورودی تماشاگه دل نشینی را فراهم می آورده است قابل توجه است. بخصوص که رو به درواست و از آن جا برکه ی بن عباس نیز قابل دید بوده است. و دو پنجره قدی در بادگیر طبقه اول ادامه می یافت. و بر شرقی بادگیر نیز پنجره های قدی رو دروا داشت. به لحاظ اختلاف سطح در کنار بادگیر های طبقه دوم دو ساباط تعبیه شده بود، که فضای زیستی مناسبی برای خانواده فراهم کرده بود. که ساباط طبقه دوم رو به غرب با ساباط طبقه دوم خانه فاروق یکسان بود. آن چه در این بنا آن را خاص کرده بود، استفاده از دو بادگیر در طبقه پایین و بالا بود، و گچبری های دور ساباط پائینی بود.
برکه ها (آب انبارها)
ساخت برکه نیاز به پیش تولید بزرگ دارد. نخست پیدا کردن جای مناسب برای برکه است چون از آب باران پر می شده، معمولا در مسیر درواهای طبیعی به گونه ای ساخته می شده که با یک دیواره بشود آب باران را به درون برکه هدایت کرد، و پس از آن سرریز بشود و آب اضافه آن را به دروا برگرداند، نخست کندن چاه بزرگ اهمیت داشته که کل محفظه آب را در خود نگه می داشته، بعد می بایست آن را به گونه ای عایق بندی کرد، که آب نشتی نداشته باشد، و بتواند برای سال ها آب را درون خود نگه دارد، ساروج بهترین ملاط برای این کار بوده است، بعد برای اطمینان باید برکه را پر از آب می کردند، تا مطمئن شوند که نشتی ندارد، گاه ناچار می شدند، چاه هایی بزنند تا بتوانند این آزمایش را انجام دهند، یا صبر کنند تا باران بیاید، تا نسبت به نداشتن نشتی احتمالی مطمئن شوند. بعد از اطمینان تازه ساخت دوره آن و در ها و گذرگاه های آب شروع می شده است، و سپس ساخت گنبد را انجام می داده اند. که می بایست ردیف به ردیف ساخته می شده و می گذاشتند تا خشک شود تا بتوانند روی همان دیواره تکیه کنند و رج بعدی را بنا نمایند، امکان و سازه مناسب برای زدن داربست وجود نداشته است، برای اطمینان و ایمنی آبی که برای آب بندی استفاده کرده بودند را خالی نمی کردند تا اگر حین کار به هر دلیلی کسی از بالا سقوط می کرد، در آب بیفتد و ایمن باشد. از خصوصیات حاج محمد این بوده که همیشه وضو داشته و این کار گویی برایش به عبادتی می مانسته است. صنعت ساخت گنبد در ایران قدمت چندین صد ساله دارد، که معمولا برای گنبد مساجد استفاده می شده یا گنبد سلطانیه که بزرگترین گنبد آجری جهان است. اما در این جا برای حفاظت از آب و جلوگیری از بخار شدن و آلوده شدن آب این گنبد ها ساخته شده است. در آخر مهمترین قسمت گنبد، کلاهک یا گلالک بوده است که گویی بار تمامی گنبد را به هم وصل می کرده است. همه گنبد هایی که فرو ریخته اند، نخست این قسمت آن فرریخته و سپس گنبد ویران شده است. برای لایروبی در دیواره جا پاهایی به فاصله معین ساخته اند، تا بتوان از دیواره پایین رفت و لایروبی را انجام داد. که این امر با بستن طناب به کمر برای ایمنی بیشتر انجام می شده است. آن چه مردم این منطقه در چیدن خرما از درخت آموخته اند، در آنجا با تکیه به تنه درخت و در این جا با تکیه به همان پله های جدا جدا تعبیه شده بود، متن یک قرارداد ساخت برکه که در سال 1340 هجری قمری یا 1298 هجری خورشیدی تنظیم شده است می تواند کمک کند تا درک دقیق تری از کار در آن زمان داشته باشیم. اصل سند و ترجمه آن در زیر آورده می شود:
به نام خداوند بخشنده مهربان
جهت آگاهی وقف کنندگان با این سند از جانب اهل خیر و صلاح این مرد بزرگ استاد محمداسماعیل بلوکی حاضر شد. که در کمال صحت عقل و میل باطنی به قبول شرط مبنی بر ساخت یک آب انبار در روستای لاورو از توابع کندران را پذیرفته با مصالحی از قبیل سنگ و ساروج و گچ و سفیدکاری و گرفتن سقف آن و عمق آن بیست ذرع کامل به غیر از سنگفرش و بیست ذرع وسعت آن به غیر سفیدکاری برای آقای حاج زینل پسر حاج عبدالغفار به شرط این که هیچ نقصی در آن وجود نداشته باشد و آب را در خود نگه دارد و پر کردن آب انبار توسط حاج زینل از آب باران، اگر برای آن نقصی دیده شود باید آن را تعمیر و اصلاح نماید و قرار بر این شد که مبلغ دوهزاروهفتصد درهم وجه رایج در این معامله و حاج زینل موظف شد که طی پنج قسط تمام مبلغ را (درهم) به استاد تمام و کمال بپردازد و آن هم در حضور تعدادی از مسلمانان و شاهدین درستکار نوشته شد. در تاریخ 6 جمادی الاول سال 1340
حاج محمداسماعیل بلوکی
شاهدین: عبدالعزیزپسراحمد محمدرشید اوزی عبدالله محمداحمدصالح بستکی
معمار برکه هایی که ساخته است به شرح زیر اند: در شهر بندرلنگه و اطراف برکه بهزاد، برکه رئیس حسن (سعدی)، بن عباس، برکه درون خانه شهردار دوران پهلوی اول محمداسحاق هودی است. برکه غاریه، برکه گله داری، برکه گشه، برکه خشمه، برکه سمیتی، برکه حاجی رمضون برکه ای که رو به روی قلعه لشتان ساخته شده است، برکه تاوه دوتا، برکه سفلین، برکه چمبه، برکه اسپی، برکه لاورو و... دو برکه در چاه مسلم که آخرین برکه هایی بوده که ساخته و در همان جا هم سینه پهلو می کند و از بیماری به دیار دیگر می شتابد.
آن چه در مورد معمار فوق قابل تعمق است، و او صاحب ویژگی های سبکی می کند، برخوردش با گنبدهایی است که روی برکه ها ساخته است، قوس گنبدهاست کافی است به دو برکه بن عباس و برکه ی کناری آن جلو خانه مرحوم حاج محمدصادقیان نظر افکنیم، تا شاهد دو گنبد متفاوت باشیم، گنبد ساخت معمار مورد نظر ما کروی تر است، که در ساخت چنین گنبدی سختی بیشتری وجود دارد، اگر همین شیوه او معیار بگیریم سبک و سیاق دیگر برکه های ساخت او را می شود بازشناخت. در برخورد با ساخت بنا نیز برخورد خلاقانه اش با بنا در زمان خودش کاملا او را از معماران هم عصر خود جدا می سازد. که این امر پژوهشی جداگانه را می طلبد.
در پایان لازم می دانم از ابراهیم محمودیان برای داشتن و دراختیار گذاشتن آن سند و سیدعدنان هاشمی برای اسکن کردن آن و از حلیمه یعقوبی و مهراد هاشم زاده برای ترجمه آن سپاسگزاری کنم.
1. سرگذشت معماری در ایران. کاوه فولادی نسب. مریم کهنسال نودهی. تهران نشر افق. چاپ نخست. 1393. ص. 17
2. همان. ص. 27
3. همان. ص. 39
4. سبک شناسی معماری ایرانی. دکترمحمدکریم پیرنیا. تهران . نشر سروش دانش. 1387. چاپ ششم. ص.158.
5. سرگذشت.... ص. 48
6. سبک شناسی...ص.206
7. سرگذشت.... ص. 59
8. همان. ص. 72
9. همان. ص. 83
10. معماری معاصر ایران. امیر بانی مسعود. تهران. نشرهنرمعماری قرن. چاپ چهارم. 1390. ص. 203
11. همان. ص. 287
12. همان. ص. 361
13. ر.ک. پژوهشی در شناخت و گونه شناسی بادگیر. فاطمه عباس زاده حاجی آبادی. فصلنامه ی نسیم بادگیر. شماره 3و4 صص. 48-49
14. سبک شناسی...ص. 31
15. همان. ص. 36
16. 17. همان. ص . 26
17. همان. ص.
18. فرهنگ واژه های معماری سنتی ایران. سعید فلاح فر. تهران . چاپ اول. 1379. ص. 118
19. سبک شناسی. ص. 28
20. همان. ص. 28
21. همان ص. 35
22. همان. ص. 31
23. فرهنگ واژه ها. ص. 119
24. معماری ایران. کامران افشار نادری، نصراله کسرائیان. ص. 13
25. همان. ص. 11
26. همان . ص. 17